دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

سخن زیبا (301)

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۱۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


شخصی قبل از فوت اش به پسر خود گفت: این ساعت را پدربزرگت به من هدیه داده است.
تقریبا 200 سال از عمرش می گذرد. پیش ازاینکه به توهدیه بدهم، به فروشگاه جواهرات برو و بپرس که آن را چه مقدار پول می خرند.

پسر به جواهر فروشی رفت و برگشته به پدرش گفت: صدوپنجاه هزارتومان قیمت دادند.

پدرش گفت: به بازارکهنه فروشان برو، پسر رفت و برگشت و به پدرش گفت: ده  هزارتومان قیمت کردند و گفتند بسیار پوسیده شده است.

پدر از پسرش خواست به موزه برود و ساعت را نشان دهد.
پسر به موزه رفت و برگشت و به پدرش گفت: مسئول موزه گفت که پانصد میلیون تومان این ساعت را می خرد وگفت موزه من این نوع ساعت راکم داردو آن را در جمع اشیای قیمتی موزه می گذارد.

پدرش گفت: می خواستم این را بدانی که جاهای مناسب ارزش تو را می دانند. هرگز خود را در جاهای نامناسبت جستجو مکن و اگر ارزش ات را هم پیدا نکردی خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قائل
می شوند، از تو قدردانی می کنند. در جاهایی که کسی ارزش ات را نمی داند حضور نداشته باش!
*ارزش خودت را بدان*


به قول شاعر؛

گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۰۶
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی