دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت زیبا (399)

چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۳۸ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


زوجی، تنها دوسال از زندگیشان گذشته بود که به تدریج با مشکلاتی در جریان مراودات خود مواجه شدند به گونه ای که زن معتقد بود از این زندگی بی معنا بیزار است زیرا همسرش طرفدار رمانتیسم نبود،بدین سبب روزی از روزها به شوهرش گفت که باید ازهم جدا شویم.
اما شوهر پرسید چرا؟

 زن جواب داد من از این زندگی سیر شده ام دلیل دیگری وجود ندارد.
تمام عصر آنروز شوهر به آرامی سیگار می کشید و حرفی نمیزد.

زن بسیار غمگین شده در این اندیشه بود که شوهرش حتی برای ماندن ، او را متقاعد نمی سازد.
تا اینکه شوهر از او پرسید: چطور میتوانم تو را از تصمیمت منصرف کنم؟ زن در جواب گفت تو باید به یک سوال من پاسخ دهی اگر پاسخ تومرا راضی کند من از تصمیمم ،منصرف خواهم شد، سپس ادامه داد من گلی در کنار پرتگاه را بسیار دوست دارم اما نتیجه چیدن آن گل مرگ خواهد بود آیا تو آنرا برای من بچینی و بیاوری؟

شوهر کمی فکر کرد و گفت فردا صبح پاسخ این سوال تورا میدهم
صبح روز بعد زن بیدار شد ومتوجه شد که شوهرش درخانه نیست و روی میز نوشته ایی زیر فنجان شیرگرم دیده میشود.
زن شروع به خواندن نوشته شوهرش کردکه میگفت: عزیزم ، من آن گل را نخواهم چید اما بگذار علت آنرا برایت توضیح دهم

 

اول اینکه تو هنگامی که با کامپیوتر تایپ میکنی مرتکب اشتباهات مکرر میشوی و بجز گریه چاره دیگری نداری به همین دلیل من باید زنده باشم تا بتوانم اشتباهات تورا تصحیح کنم
دوم اینکه تو همیشه فراموش میکنی با خود کلید ببری ، من باید زنده باشم تا در را برای تو باز کنم
سوم اینکه تو همیشه به کامپیوتر نگاه میکنی و این نشان میدهد تو نزدیک بین هستی، من باید زنده باشم تا روزی که پیر میشوی ناخن های تو را کوتاه کنم
به همین دلیل مطمئنأ کسی وجود ندارد که بیشتر از من عاشق تو باشد و من هرگز آن گل را نخواهم چید.
اشکهای زن جاری شد، اشکهایی که مانند گل درخشان و شفاف بود، وی به خواندن نامه ادامه داد:
عزیزم اگر تو از پاسخ من خرسند شدی لطفا در را باز کن زیرا من نانی که تو دوست داری را ، در دست دارم
زن در را باز کرد و دید شوهرش همچنان در انتظار ایستاده است.
زن اکنون میدانست که هیچ کس بیشتر از شوهرش اورا دوست ندارد.
آری عشق همان جزییات ریز معمولی وعادی زندگی روزانه است که خیلی ساده وبی اهمیت از کنار آنها میگذریم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۴/۱۶
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی