دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید حسن باقری (81)

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۵۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حالا که خیال همه از بابت انقلاب و امام (ره) راحت شد، باید رفت به دنبال تحصیل برای خدمت به این انقلاب، غلامحسین دوباره در سال 58 در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران قبول و هم زمان به خبرنگاری در روزنامه جمهوری اسلامی مشغول شد.

***

در جنگ تنها بولدوزرها نبودن که خاک برداری می کردند، خاکریز می زدند و خط به خط جلو می رفتند، فرماندهانی هم بودند که بولدوزرهای اطلاعات و عملیات جنگ بودند، سختی ها را خط به خط از سر راه بر می داشتند و جلو می رفتند و راه را به بقیه نشان می دادند. حسن باقری این کار را کرد، با اینکه از خیلی ها جوان تر بود.

***

خرمشهر داشت سقوط می کرد. بعدازظهر جلسه فرماندهان با بنی صدر بود. بچه های سپاه باید گزارش می دادند. حسن هم باید خود را به جلسه می رساند او مسئول اطلاعات کل سپاه بود. هر چند شب گذشته تا نزدیکی های صبح، شناسایی خطوط اول و دوم عراق را به طور کامل انجام داده بودند، اما اهمیت شناسایی خط سوم به قدری بود که برخلاف همیشه، خطر شناسایی در روز را به جان خرید و همان روز راهی خط سوم شد. پس از اتمام گزارش مسئول اطلاعات ارتش، نوبت مسئول اطلاعات سپاه بود. رئیس جمهور از تعجب و تمسخر، مثل کسی که بی صدا قهقهه بزد، دهانش باز ماند. جوانی کم سن و سال با ریش های تازه درآمده و اورکت بلندی که آستین هایش بلندتر از دستش بود، کاغذ لوله شده ای را باز کرد و شروع کرد به صحبت پس از اتمام گزارش، حتی بنی صدر هم گفت: «آفرین!» گزارشش جای حرف نداشت.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۰۸
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی