امام زمان عج (248)
بسم الله الرحمن الرحیم
🌿یه منتظر واقعی:
🔺۱- "جون عزیز نیست"
🍀محمد بن بشیر در همان ایام محرم، پسرش بدست کفّار اسیر شد. وقتی خبر به امام حسین رسید، حضرت از او خواستند که برود و هدیه ای یا پولی به آنان دهد تا آزاد شود ولی او گفت: درنده های بیابان زنده زنده مرا بخورند، اگر من چنین کاری بکنم. پسرم گرفتار است، باشد، مگر پسر من از شما عزیزتر است؟ (بحارالأنوار ج ۴۴)
🔺۲- "اسیر پول نیست"
🍀مردی صابون فروش، خیلی علاقه به دیدن امام زمان داشت. بالاخره قرار شد روزی توسط یکی از ابدال به خدمت امام زمان برسند. در مسیر باران گرفت و مدام به فکر صابون هایش بود که لِه و خراب شده اند. وقتی خدمت حضرت رسیدند، امام فرمود او را برگردانید، همانا او مرد صابونی است...
🔺۳- "توی کسب وکارش دقت داره و حسّاسه"؛ مثل داستان پیرمرد قفل ساز...
🔺۴- "برای آوردنِ امامش بیکار نِمیشینه" ؛ چرا که افضل الاعمال، انتظار الفرج...
🔺۵- "برا ظهور امامش زیاد دعا میکنه"