شهید حسن باقری (45)
. بسم الله الرحمن الرحیم
در لحظه شهادت 27 سالش بود یا 28 سال ولی این مؤمن خدا چهار یا پنج سال جوانتر از سن واقعی خودش نشان میداد و خدا عنایتی به ایشان کرده بود، قدرت بیان عجیبی به ایشان داده بود تا لب به سخن نمیگشود و حرف نمیزد، خیلیها برایشان سؤال بود که این جوان کیست. چه میخواهد بگوید و در جلسه چه حرفی برای گفتن دارد. نوبت به شهید باقری رسید، رفت پای نقشه و شروع کرد دشمن را توضیح داد. ابتدا لشکر 5 مکانیزه و یگانهای در خط درگیر، احتیاط های نزدیک. کامل گفت به لشکرهای چپ و راست این لشکر پرداخت. به این بسنده نمیکرد به کل سپاه سوم عراق پرداخت. سپاهی بود که مقر فرماندهیش در بصره بود. به سپاه چهارم ارتش عراق پرداخت. سپاهی بود که مقر فرماندهیش در بصره بود. به سپاه چهارم ارتش عراق پرداخت. این نوع تجزیه و تحلیل از مسئول اطلاعات نیروی یک ارتش برمیآید تا در جبههای مثل جبهه جنوب در حد یکی دو لشکر. بعد جبهه همجوار سپاه سوم را توضیح داد. دست به یک پیشبینی هم زد حتی ما را هم غافلگیر کرد. به ما هم نگفته بود. پس سپاه سوم و چهارم یک خلئی بود تا سپاه ششم؛ یعنی لشکر 9 زرهی از سپاه چهارم و لشکر 5 مکانیزم از سپاه سوم اینها که به داخل خاک ما پیشروی کرده بودند در محدوده بستان و سوسنگرد و حول و حوش هورالهویزه. اینها با همدیگر الحاق نداشتند. شهید حسن باقری گفت من پیشبینی میکنم که یکی دو هفته دیگر، دشمن دست به الحاق خواهد زد. جفیر رابه چنانه در داخل خاک ما وصل میکند و پشتیبانیهای خود را از داخل خاک ما انجام میدهد.
این پیشبینی در آن جلسه صدا کرد و حتی آن فرمانده لشکر، تیسمار شهدی نیاکی گفت چطور ممکن است! این دو سه تا رودخانه هست، کرخه نیستان است، کرخه کور است گفت روی اینها پل میزنند و حتی آن پلهایی را روی آن گودالهایی را که میزنند مشخص کرد. یکی دو هفته بعد همین پیشبینیشان تحقق پیدا کرد و دشمن الحاق کرد. همه به ذهن پویا و فعال ایشان آفرین میگفتند. تشکیلات اطلاعات عملیات یکی از ابتکارات شخصی ایشان بود. هیچکس تا آن موقع این تشکیلات را درست نکرده بود و این جزء باقیات صالحات حسن باقری است.