حکایت زیبا (316)
بنام خدا
مداد : متاسفم
پاک کن : چرا ؟ تو هیچ کار اشتباهی نکردی
مداد :متاسفم چون به خاطر من اذیت می شوی هر وقت که من اشتباه می کنم ، تو همیشه آماده ای آن را پاک کنی.
ولی وقتی اشتباهاتم را پاک می کنی بخشی از وجودت را از دست می دهی و هر بار کوچک و کوچکتر می شوی .
پاک کن : اما برای من مهم نیست ! من ساخته شده ام تا هر وقت تو اشتباه کردی
به تو کمک کنم با این که می دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت . من رضایت دارم ! پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار..
گفتگو بین مداد و پاک کن برایم الهام بخش بود .
والدین ، همچو پاک کن و فرزندان مانند مداد هستند .
آنها همیشه درکنار فرزندان هستند و اشتباهات آنها را پاک می کنند .
اگر چه فرزندان جایگزین (همسر ) می یابند
ولی والدین از آنچه برای فرزندانشان کرده اند شادمانند.
در تمام طول زندگیم مداد بوده ام و والدین من مانند پاک کن ،
هر روز کوچک و کوچکتر می شوم این مرا پر از درد می کند چون می دانم که یک روز انها من را ترک خواهند کرد و خرده های پاک کن ، تنها چیزی خواهد بود که به خاطرم بیاورد روزی چه کسانی را داشتم.
به احترام پاک کن های زندگیم