دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت زیبا (279)

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۰۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

بهلول سڪه طلائی در دست داشت و با آن بازی می‌نمود.

شیادی چون شنیده بود بهلول دیوانه است، جلو آمد و گفت:
اگر این سڪه را به من بدهی در عوض ده سڪه را ڪه به همین رنگ است به تو
می‌دهم!!

بهلول چون سڪه‌های او را دید، دانست ڪه سڪه‌های او از مس است و ارزشی ندارد.
به آن مرد گفت: به یک شرط قبول می‌نمایم!

آن هم این است که سه مرتبه مانند الاغ عرعر ڪنی!!!

مرد شیاد قبول کرد و مانند خر عرعر نمود!

بهلول به او گفت:
تو با این خریت فهمیدی سڪه‌ای ڪه در دست من است از طلاست؛
چگونه من نفهمم ڪه سڪه‌های تو از مس است؟!!!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۰۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی