دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

عباس فخار نیا

يكشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰ ق.ظ

شهیدی که در خواب از حادثه منا خبر داد....

 

روحانی کاروان با کلی پرس و جو من رو پیدا کرد و از من پرسید، شما حاج منصورهستی ؟

گفتم بله. بعد پرسید: شما پدر شهیدی و اسم پسرت عباسه؟گفتم بله، یکی از دو شهیدم عباسه

(شهیدان علی و عباس فخارنیا )

 

روحانی کاروان گفت: حاج منصور من که شما رو نمیشناختم و نمی‌دونستم پدر شهید هستی، شهید شما به خوابم اومد و گفت اسم من عباس فخارنیاست، برید پدر من رو تو کاروان خودتون پیدا کنید و بهش بگید چون قلبش مشکل داره امشب به مشعر و فردا به منا نرود، و از من خواست تا مراقب شما باشم.

 

به روحانی کاروان گفتم، اینطوری که نمیشه.

در جواب به من گفت: این چیزى بود که باید میامدم به شما می‌گفتم، شما هم مى‌توانید نایب بگیرید و خودتون از همین جا برگردید مکه به هتل‌تون.

 

حاج منصور گفت: همین کار را انجام دادم و برای خودم و همسرم نایب گرفتم(مادر شهید بواسطه ویلچر جابجا میشد) و برگشتیم هتل، و بعد از این که حادثه منا رخ داد، حکمت این اتفاق رو فهمیدم و به این که میگویند، شهدا زنده‌اند بیشتر اعتقاد پیدا کردم.

 

📚راوی پدر شهید

🌹شهید عباس فخارنیـا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۲۸
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی