دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

جملات فصار (147)

جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۴۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

می گویند؛ تیمور لنگ مادر زادی لنگ بود و یه پایش کوتاه تر از دیگری بود
یه روز همه ی سرداران لشکرش را گرد تپه ی پوشیده از برف که بر فراز تپه یک درخت بلوط وجود داشت، جهت مشخص نمودن جانشینش جمع کرد
سردارانش گرد تپه حلقه زده بودند...
تیمور گفت : همه تک تک به سمت درخت حرکت کنند و هرکس رد پایش یک خط راست باشه ، جانشین من میشه....

همه این کارو کردند و به درخت رسیدند، اما وقتی به رد پای بجا مانده روی برف پشت سرشون نگاه میکردند، همه دیدند درسته که به درخت رسیدند ولی همه زیگزاگی و کج و معوج...
تا اینکه آخرین نفر خود تیمور لنگ به سمت درخت راه افتاد و در کمال تعجب با اینکه لنگ بود در یک خط راست به درخت رسید.
به نظر شما چرا تیمور نتونست جانشین خود را در اون روز برفی انتخاب کند؟؟؟؟!!!!!
ایراد سردارانش چه بود که نتونستند مثل تیمور در یک خط راست حرکت کنند و جانشینش شوند؟؟؟!!!!!
در قصه ی تیمور لنگ وقتی راوی علت را از خود تیمور جویا میشود
تیمور در پاسخ میگوید؛
هدف رسیدن به درخت بود
من هدف را نگاه میکردم و قدم برمیداشتم اما سپاهیانم پاهایشان را نگاه میکردند نه هدف را...
✅همیشه در زندگی هدفمند باشیم نه پابند!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۲۶
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی