دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت زیبا (221)

يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۵۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سخاوت_حضرت_زینب

روزی برای امیرمؤمنان علیه السلام میهمان رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: یا فاطمه، آیا طعامی برای میهمان خدمت شما می باشد؟
عرض کرد: فقط قرض نانی موجود است که آن هم سهم دخترم زینب می باشد. زینب سلام الله علیها بیدار بود ، عرض کرد: ای مادر ، نان مرا برای میهمان ببرید، من صبر می کنم
طفلی که در آن زمان ، چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسی می تواند به عظمت بانو پی ببرد؟
خانمی که هستی خود را در راه خدا بذل بنماید و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق کند و از آنها بگذرد بایستی در نهایت جود بوده باشد. جان عالم فدایش
ریاحین الشریعة ، جلد ۳ صفحه ۶۴

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۳۰
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی