دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

با سرباز ولایت در مکتب سلیمانی (192)

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۰۱:۳۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

خاطره

حبیب احمدزاده، داستان‌نویس، مستندساز و پژوهشگر ادبی، در صفحه اینستاگرام خود، شرحی از دیدارش با سپهبد شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را در جریان سیل خوزستان به اشتراک گذاشته است که در زیر می‌خوانید.

تلفنم زنگ خورد، خانم کارگردان معروفی بود که تحت تاثیر احساسات غلط باقیمانده از دوران جنگ می‌گفت که چه جور غیرت افراد محلی قبول می‌کند که نیروهای عراقی وسط زن و بچه آنان باشند. سعی کردم خونسرد باشم و گفتم فلانی ما هشت سال با ارتش عراق جنگیدیم و می‌دانیم چه جور از ناموس‌مان دفاع کنیم و در ضمن اینها در زمان جنگ کنار ما با همان به قول شما  ارتش صدام در داخل کشورشان در جنگ بوده‌اند و با احترام کامل خداحافظی کرده، گوشی را کنار گذاشتم ... دوباره گوشی زنگ خورد، این‌دفعه همسر یکی از کارگردانان معروف سینما بود که می‌پرسید: «شنیدم حشدالشعبی با تانک در حال اشغال خوزستان است و حتی وارد شادگان شده، راست است؟ نگاهی به صورت آرام و درحال  غذاخوردن ابو مهدی کردم  و به خانم دوستم گفتم آخه این همه نقطه سوق‌الجیشی در خوزستان جا قحطی است که کسی بخواهد به‌جای مثلا آبادان و یا اهواز،  شادگان را بگیرد؟ انشاالله خدمت‌تان زنگ می‌زنم ، پس از اتمام غذا خوردن، قضیه تلفن را به ابو مهدی گفتم، خندید و گفت هر کس از ما تانک زد و یا غنیمت گرفت، آهنش را  بفروشه و خرج سیل‌زده‌ها بکند، زمان داعش شما ملت ایران کمک ما ملت عراق کردید، الان ما احساس وظیفه کردیم برای جبران قسمت کوتاهی از این همه محبت به کمک بیاییم. البته ما فقط وسایل مهندسی آورده‌ایم برای کمک به جلوگیری از پیشرفت سیل و گروه بهداری برای اینکه امراض بومی ما با منطقه شما یکی است و پزشک و پرستار ما عرب زبان است و راحت‌تر با مردم عرب زبان شادگان و سوسنگرد ارتباط برقرار می‌کند. گوشی را به سمتش گرفته و عرض کردم همین‌ها را با ذکر نام همسر آن کارگردان برایش بگوید تا تصویربرداری کنم، خندید و با تعجب گفت صحبت کنم! چشم، با همان شیرینی یک‌ لهجه تبدیل عربی مبدل شده به فارسی سلامی دوستانه به خانم آن طرف خط کرد و مانند آن‌که باخواهرش صحبت می‌کند بسیار صمیمی و دلسوزانه همه چیز را برایش توضیح داد. فیلم را با این عنوان برای خانم دل‌نگران ارسال کردم (سخنرانی تکی  ابومهندس، رهبر حشدالشعبی برای سوالات سرکار خانم فلانی دل‌نگران از  سقوط شهر فوق سری و استراتژیک شادگان به دست عراقی‌ها، درست سی و خورده‌ای سال پس از اتمام جنگ تحمیلی  و چند شکلک خنده ..

پس از لحظاتی، شکلک صورتک‌های تعجب شدید به‌جای جواب متنی در جوابم، صفحه خانم موردنظر را پرکرد.....اندکی استراحت نشسته که تمام شد، سردار، نقل به مضمون گفت ما که با این‌همه نیرو درست نیست مزاحم صاحبخانه باشیم، پس عزیزان حرکت .. در مقابل اصرار دلی صاحبخانه هم گفتند جلسه‌ای در کنار محل‌های خطر سیل خواهیم داشت و بعد هر محل عمومی هم که بشود استراحت خواهیم کرد. که بعدا مشخص شد پس از ساعت‌ها بازدید مناطق مصیبت دیده از سیل در پایگاه مقاومت مسجدی در همان محل شبانه  اطراق کرده‌اند ......  فردا که کار شروع شد، تازه متوجه ورود ده‌ها  دستگاه ادوات مهندسی این دوستان عراقی شدم. بیل میکانیکی‌های مخصوص آنان با لاستیک‌های تیوپی برخلاف بیل میکانیکی‌های  کلاسیک و معمولی زنجیری ما می‌توانستند که براحتی در آب کم عمق وارد و به سهولت درون کانال پل‌های زیر جاده را از رسوبات  انباشته شده برای سهولت حرکت آب پاک‌سازی کنند، یعنی کار چند ده ساعته و ناقص ادوات زنجیری ما را در عرض کمتر از یک ساعت انجام می‌دادند  ... و بدین سان حضور گروه مهندسی حشدالشعبی  به جز در حل مشکلات بهداشتی و آذوقه‌ای مردم، توانست از به زیر سیل رفتن  و نیز تخریب جاده آبادان-ماهشهر  و ورود آب بیشتر به شهر و روستاهای شادگان و نیز سوسنگرد و آبادان جلوگیری کند .....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۲۸
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی