دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت زیبا (180)

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۱:۲۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

احترام_به_راستگویی

حجاج بن یوسف روی منبر ، خطبه خود را طولانی کرد. مردی از وسط جمعیت با صدای بلند گفت: حجاج موقع نماز است، سخن خود را کوتاه کن! نه وقت به احترام تو متوقف می شود و نه خداوند عذرت را می پذیرد. حجاج از این صراحت ، آن هم در یک مجلس عمومی ناراحت شد، دستور داد مرد را زندانی کردند. بستگان وی به ملاقات حجاج رفتند و گفتند: مرد زندانی فامیل ماست، او دیوانه است. دستور فرمایید آزاد شود. حجاج گفت : اگر به دیوانگی خود اقرار کند ، آزادش خواهم کرد. بستگانش به زندان رفتند و گفتند: به جنونت اقرار کن ، تا آزادت کنند. مرد گفت هرگز چنین اعترافی نمی کنم، من مریض نیستم. خداوند مرا سالم آفریده است. وقتی که جواب های صریح و صادقانه مرد به گوش حجاج رسید ، دستور داد به احترام راستگویی آن مرد را آزاد کنند. منبع المستطرف ، جلد ۲ ، صفحه ۸۰

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۲۶
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی