پدر موشکی ایران (68)
بسم الله الرحمن الرحیم
مرداد ماه ۶۳ یعنی قبل از سفر اول آقای هاشمی رفسنجانی رفیق دوست را صدا زد تا در باره حرف هایی که باید به حافظ اسد و قذافی گفته شود با هم مشورت کنند بحث اصلی بر سر متقاعد کردن آنها برای نرفتن به اجلاسیه سران اتحادیه عرب بود که قرار بود در عراق تشکیل شود اواخر جلسه آقای هاشمی رو کرد به حاج محسن و گفت ببین میتونی از این ها چند تا موشک هم بگیری موشک ؟ اگه بشه خوب میشه
ولی بعیده یعنی خیلی بعیده شما تلاشتو بکن
باشه حالا ما یه تیری می اندازیم توی تاریکی گرفت گرفت دیگه وقتی حاج محسن توی جلسه دیدار خصوصیاش با حافظ اسد حرف موشک زد چهره اسد در هم رفت به لطایف الحیلی بحث را عوض کرد حاج محسن هم صلاح ندید حرفش را پی بگیرد بعد از جلسه از اسد همه ده دوازده نفر سران و بدنه دولت و ارتش را مرخص کرد حتی دستور داد که مترجم ها هم بروند آن وقت روبه روی حاج محسن نشست و به عربی گفت مگر نمی دونید سوریه پر از جاسوسی که توی جمع عمومی حرف از موشک میزنید و در ادامه توضیح داد که ما به دلیل شرایط جنگی فعلی که با اسرائیل داریم تمامی کم و زیاد شدن سلاح ها و آرایش نظامی ماه تحت نظارت شوروی انجام می شود و با وجود اینکه ما علاقه مند به پیروزی شما در جنگ هستیم به هیچ وجه امکان دادن موشک به شما را نداریم یعنی در اصل چنین اجازهای به ما داده نمیشود حاج محسن ناامیدانه به اسد نگاه کرد یعنی یک کشور اختیار سلاحهای خودش را نداشت اسد نیم تنه اش را کمی به جلو خم کرد و با صدای آهسته تری ادامه داد ولی برای اینکه حسن نیتم رو به شما ثابت کنم میتونم ترتیبی بدهم که یگان موشکی ما طرز آماده سازی و پرتاب موشک هارو به گروه ویژهای از شما یاد بدهم
لبخند روی لبان حاج محسن نشست همین هم غنیمت بود آموزشش را که میگذراندند خدا موشک هایش را هم می رساند شکرا یا اخی شکرا
از جلسه که در آمدن حاجمحسن تصمیم جدیدی گرفته بود باید نقشهای میکشید که هر طور شده بتواند از قذافی موشک بگیرد