سید ازادگان (57)
بسم الله الرحمن الرحیم
دهه مبارک فجر با توجه به سالروز بازگشت رهبر عظیم الشان حضرت امام خمینی به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی بالاترین افتخار را برای امت اسلام در طول ۱۴۰۰ سال در برداشته است و لذا این روز فراموشنشدنی برای ملت شریف ما و امت اسلام است و با توجه به اهمیت این موضوع برادران هم بند اسیر ما در دوران اسارت سعی شان بر این بود که برای تعظیم شعائر بزرگداشتی را که در شأن این ایام باشد و متناسب با وضعیت اسارت شان داشته باشند هرچند که از بغداد به فرماندهان این اردوگاه ها یادآور میشدند که در این ایام بیشتر مراقب حرکات اسرا باشند و آنها هم سخت تهدید میکردند اما در عین حال چهارماه قبل از فرا رسیدن دهه فجر به گونهای که دشمن متوجه نشود فعالیتها شروع می شد در درجه اول بچه ها سعی می کردند به عنوان تقدیر از ایثارگری برادرانی که در اسارت پایداری و پایمردی و استقامت خوبی از خود نشان می دادند هدایای مهیا کنند
چیزی که داشتن لباسهایشان بود اگر لباسهای نویی را میتوانستند ذخیره کنند برای این ایام ذخیره می کردند چون لباس زیاد نبود سعی می کردند با لباس های کهنه جانماز بدوزند یا قلب هایی از سنگ درست کنند یا با هسته های خرما و تلاشی که با آن می دادند تسبیح درست کنند یا با نخی که از طریق شکافتن جوراب و زیر پیراهن میتابیدند گیوه بدوزند به هر حال همه اینها فراهم می آمد و به صورت جایزه بین افراد فعال توزیع می شد
از دیگر برنامه ها مسابقات فوتبال یا والیبالی بود که از چند ماه قبل در اردوگاه به گونهای برنامهریزی میشد که دور نهایی و فینال آن با ایام دهه فجر برخورد کند و به این ترتیب با اینکه عراقیها شور و هیجان ناشی از برگزاری این مسابقات را میدیدند چون یک دوره بازی بود که فینال آن انجام میشد نمی توانستند با انجام آن ها مخالفت میکنند علاوه بر اینها در سراسر دهه مبارکه فجر سعی میشد هرشب برنامهای اجرا شود مثلاً برگزاری یک سخنرانی یا خواندن مطالبی که نوشته میشد
از برنامههای دیگر این بود که آنچه را در دوران انقلاب در روزهای پیروزی انقلاب گذشته بود به عنوان روز شمار جمع آوری می کردند و می خواندند که اثر خوبی داشت برگزاری مسابقات کشتی کاراته کونگ فو و اجرای سرود های انقلابی نیز از دیگر برنامهها بود
با این که آن جا شیرینی نبود بچه ها خمیر نان را در میآورند خشک می کردند و بعد از کوبیدن و بعد کوبیدن و رد کردن از توری و مخلوط کردن با آب از آن شیرینی به دست میآوردند البته در ایام دهه فجر درست کردن شیرینی ممنوع بود و دشمن هم در این روزها بیشتر به دنبال این نوع شیرینی ها که با آن حلویات میگفتند میگشت یک شب عراقیها به آسایشگاه ریختند و از بچه ها سراغ حلویات را گرفتند یکی از برادران با اینکه می فهمید حلویات یعنی چه گفت چه میگویید ما جز همین سطلهایی که اینجاست حلویات نداریم دشمن که خیلی عصبانی شده بود حتی تمام پتوها را تکاندند ببیند شیرینیها کجاست اما چیزی پیدا نکردهاند برادران ما که شیرینی ها را داخل بالش ها مخفی کرده بودند فردای آن روز مقداری از آن را برای دکتر عراقی بردند
دکتر های عراقی هم متفاوت بودند و بعضی از آنها خیلی بی وجدان و بی عاطفه و برخی دیگر متعهد و با عاطفه بودم در آن روزها دکتری بود به نام دکتر فارس که بسیار شخص شریفی بود شاید هفتهای ۵۰ دینار ؛هر دینار معادل ۲۰ تا ۳۰ تومان بود در آن زمان از داروهایی که عراقیها به اردوگاه نمی آوردن را از شهر میخرید و به صورت مخفیانه به اردوگاه می آورد و به مریض هایی که می دانست و آنها احتیاج دارند میداد هنگامی که آن شیرینی ها را برای دکتر فارس فرستادیم تا شیرینیها را دید پرسید اینها کجا بود که عراقی ها نتوانستند آنها را پیدا کنند
در هر حال آن دهه فجر با شور و حرارت و گرمی خاص برگزار شد یکی دیگر از برنامههای برگزاری نمایشگاه عکس مجموعه عکس هایی بود که برای بچهها از ایران فرستاده بودند علاوه بر اینها تصاویری از امام خمینی آیت الله خامنه ای کشیده میشد در این رابطه هم چندبار عراقی ها به آسایشگاه ریختند اما عکس ها خیلی سریع جمع شده بود آخرالامر در آن دهه فجر عراقیها فقط یک عکس امام را که ۴۰ در ۷۵ سانتی متری بود به دست آوردند اصلاً دشمن متحیر مانده بود که این تصویر را کدام نقاش و از روی کدام عکس کشیده است آنها هم با عدم امکانات تقریباً ۳۵۰ نفر به این جهت بازداشت شدند و بالاخره نقاشان تصاویر پیدا نشد
اسرایی عزیز ما در ۲۲ بهمن معمولاً تصویر حضرت امام خمینی را به روی پتو میکشیدند و برادرانمان از جلوی آن رژه می رفتند در یکی از این مراسم رژه رفتن ها توأم با آتش بازی بود بچه ها نفت را به دهان می ریختند و به گرزی که از آتش درست کرده بودند فوت میکردند برنامه به قدری جالب بود که هر کس وارد می شد فکر می کرد مثلاً در یک پایگاه بسیج در ایران است
در یکی از بخشهای مراسم ۲۲ بهمن برادر روحانی اردوگاه حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا سید احمد رسولی در کنارتصویر مبارک حضرت امام ایستاده بود تا بچهها از جلوی آن رژه بروند در همین حال بچهها به یکباره عکس تمام قد از امام را رو می کنند همه بچه ها وقتی نگاهشان به عکس قدی امام میافتد به عکس خیره میشود و شروع به گریه می کند چون فکر نمیکردند عکس تمام قدی از امام هم کشیده شود در همین حال نگهبان عراقی پشت پنجره می آید و وقتی خیره شدن و اشک ریختن اسرا را میبیند زبانش بند می آید و با صدای نامفهومی میگوید این دیگه چیه بچه ها پراکنده میشوند و عکسها را جمع میکنم و بعدها هم که سرباز عراقی پافشاری میکنند و میگویند تو اشتباه کردی چنین چیزی نبوده و ما نداریم اگر هم بخواهید پافشاری کنی عکس را پیش فرمانده عراقی میبریم و قبل از اینکه ما تنبیه شویم تو تنبیه می شوی چون خواهد گفت مگر شما مرده بودید که نتوانستید آن را پیدا کنید در آخر سرباز عراقی بچه ها را قسم داد فقط یک بار عکس را به او نشان بدهند که بچه ها حاضر به این کار هم نشدم و مسئله خاتمه پیدا کرد