نمیشود نداریم (42)
بسم الله الرحمن الرحیم
خب یازده دفعه بگو!
استاد قرائتی
حضرت نوح یک پسرداشت، هزارها بار او را نصیحت کرد، گوش نداد، در آخر وقتی دستور خدا آمد که کشتی بساز مؤمنین سوار شوند و آب بیاید و همهی غیرمؤمنین را غرق کند، در عین حال در لحظهی آخر گفت:
«یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا» (هود/42) پسرم، ایمان بیاور و سوارشو.
یعنی حضرت نوح تا دم آخر مأیوس نشد.
شما میگویی: آقا من ده دفعه گفتهام و گوش نداده است. خوب یازده دفعه بگو، دوازده دفعه بگو، کمی جدیتر بگو
میگویی: آقا به راننده گفتم: نگه دار! گفت: نمیشود و دیدم گفت نمیشود من هم نشستم.
گفتم: حالا اگر چمدانت از بالای ماشین میافتاد میگفتی برادر نگه دار میگفت نمیشود، همین طور مینشستی [؟]
اگر چمدانت از پشت، زمین میافتاد و او نگه نمیداشت داد میزدی و در ماشین قیامت میکردی. همین که گفت نمیشود نشستی، نمیشود یعنی چه؟