دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت زیبا (157)

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۴۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سند_جهنم

نقل است که در قرون وسطا و اوج قدرت کلیساها، عقاید و خرافه های دینی که کشیش ها به وجود آورده بودند ، شدت گرفته بود و راهب ها به قدرت رسیده بودند. آنها بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان در ازای پرداخت کیسه ‌های طلا دست نوشته ای به نام سند دریافت می کردند. شخصی که از این نادانی مردم رنج زیاد میبرد دست به هر عملی زد، نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا این که فکری به سرش زد. او به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت قیمت کل جهنم چقدر میباشد؟ کشیش که تعجب کرده بود گفت کل جهنم؟ مرد دانا گفت بله کل جهنم.! کشیش بدون فکر کردن گفت ۳ سکه. مرد دانا فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت لطفا سند جهنم را هم به من بدهید. کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت سند جهنم. مرد با خوشحالی سند را گرفت از کلیسا خارج شد و به میدان شهر رفت و فریاد زد ای مردم! من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است ، دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچکس را به جهنم راه نمی دهم. آن شخص مارتین لوتر بود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۰۱
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی