دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

جملات قصار (91)

چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دور تر پرت کرد .
مردی حکیم که از آن مسیر عبور می کرد ماجرا را دید سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد :

درختی که پیوسته بارش خوری
 تحمل کن آنگه که خارش خوری

این سوزن منبع درآمد توست این همه فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می اندازی؟

♦️حکایت واقعی هم همین است ، اگر از کسی رنجیدیم خوبی های که از جانب آن شخص به ما رسیده را به یاد آوریم, آن وقت تحمل آن رنج آسان تر می شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۳۰
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی