دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

سید ازادگان (51)

يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۴۸ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حاج آقا ابوترابی هر از گاهی در یکی از آسایشگاه ها سخنرانی می‌کرد و تعداد زیادی از اسرا در پای سخنرانی او مینشستند در اینگونه اوقات تعدادی از اسرا هم در اردوگاه می ماندند و به قدم زدن یا کارهای دیگر مشغول می شدند تا محیط اردوگاه خلوت نشود و عراقی‌ها به چیزی شک نکنند هر بار سخنرانی حاج آقا تمام می‌شد اسرا مشتاقانه به دور ایشان حلقه می‌زدند و به دست و صورت گونه های او بوسه میزدند وقتی مراسم تمام می‌شد و دوباره حاج آقا به قدم زدن و اعمال عادی مشغول می شد کسی با او کاری نداشت رفتارش کاملاً عادی بود تا مبادا عراقیها شک کند و همان اذیت ها و شکنجه ها دوباره شروع شود یک بار که ایشان در آسایشگاه یک سخنرانی داشت و من هم با آنجا رفته بودم سخنرانی ایشان چند بار با کلمه وضعیت قرمز قطع شد و بچه ها حاج آقا را با زحمت بیرون آورده و در حمام پنهان کردند و بعد از اینکه وضعیت سفید اعلام شد سخنرانی دوباره ادامه پیدا کرد در این جلسه آقای ابوترابی در مورد خاطرات خود با شهیدان بهشتی و مطهری مطالبی با برای اسرا و بیا ن کرد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۲۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی