حکایت زیبا (152)
بسم الله الرحمن الرحیم
#غلام_سیاه_پوست
رسول خدا صلی الله علیه و آله با عده ای از مسلمانان بیرون مسجد نشسته بودند در این هنگام چهار نفر سیاه پوست تابوتی را به سوی گورستان میبردند. پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان اشاره فرمودند: که جنازه را بیاورید. چون جنازه را آوردند ، حضرت روی او را گشودند و فرمود: یا علی این شخص ریاحی غلام سیاه پوست بنی نجار است. حضرت علی علیه السلام فرمودند: هر وقت این غلام مرا می دید شاد می شد و میگفت: من تو را دوست دارم. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله این سخن را شنیدند ، برخاستند و دستور دادند جنازه را غسل دهند. سپس لباس خودشان را به عنوان کفن برتن مرده نمودند و برای تشییع جنازه غلام به راه افتادند و در بین راه صدای عجیبی از آسمان بلند شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این صدای نزول هفتاد هزار فرشته است که برای تشییع جنازه این غلام سیاه آمدند. سپس پیامبر در قبر رفتند و صورت غلام را بر خاک نهادند و سنگ لَحَد را چیدند. وقتی کار دفن تمام شد ، حضرت به علی علیه السلام فرمود: یا علی نعمت های بهشتی که بر این غلام می رسد ، همه بخاطر محبت و دوست داشتن توست. منبع کتاب کرامات العلویه