دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

امام خامنه ای (195)

پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

در سر سفره غذا بودیم مسئول تدارکات ما در آنجا یکی از بچه های چاق و چله و هیکلی بود آقا سرشان پایین بود و غذا می خوردند تا نگاهشان به آن برادر افتاد با یک لحن ملیحی گفتند شما مسئول تدارکات هستید همه خندیدند و گفتند بله آقا ایشان مسئول تدارکات هستند بعد آقا یک لطیفه از اجلاس غیرمتعهدها در زیمباوه تعریف کردند و فرمودند که ما به اجلاس غیرمتعهدها در زیمباوه رفته بودیم هئتی که با آنجا وارد می‌شد اگر بلندپایه بود یکی از وزرای زیمباوه مسئول پذیرایی آن هیئت می‌شد و اگر هیئت کاری دارد رسیدگی کند از هیئت ما وزیر اطلاعات زیمباوه پذیرایی می‌کرد و از هیئت عراق وزیر خارجه خواربار ان جا

اجلاس تمام شد و ما به فرودگاه آمدیم تا به ایران برگردیم در فرودگاه رئیس‌جمهور و وزرا برای بدرقه آمده بودند و من با یکی یکی با وزرای زیمباوه دست میدادم تا خداحافظی کنم رئیس جمهور زیمبابوه هم در کنارم بود و آنها را معرفی می‌کرد تا رسیدم به یک وزیر درشت اندام که شکم بزرگی هم داشت رئیس جمهور زیمباوه گفت ایشان وزیر خواربار ما هستند و دستی به شکم بزرگ آن وزیر کشید و گفت خواربار کشور ما همه در شکم ایشان است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۲۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی