دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

در محضر ارباب

جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

🔻رفتار عجیب بعثی‌ها با اسرا در حرم حضرت عباس(ع)

🔹علی هادی‌تبار که در دوره اسارت در عراق، بعثی‌ها او را به همراه اسرای دیگر به زیارت کربلا بردند خاطره آن زیارت را اینگونه تعریف می‌کند: بلافاصله بعد از نماز اسرا را مثل نجف با برخوردی خشن و توهین‌آمیز همراه با هل دادن و داد و فریاد زدن از حرم بیرون کردند... سوار اتوبوس‌ها شدیم و لحظاتی بعد چسبیده به در ورودی حرم حضرت عباس علیه‌السلام پیاده‌مان کردند. وقتی ضریح مقدس را در آغوش گرفتیم همه چیز را فراموش کردیم.

🔹شور و حال خاصی اسرا را فرا گرفته بود. یکی دو نفر به من گفتند: "علی یه نوحه‌ای بخون، «شه با وفا» رو بخون". دل به دریا زدم و صدایم را بلند کردم‌... بچه‌ها شور گرفتند و به سینه می‌زدند. بچه‌ها را می‌دیدم که با شور و حال زیاد و فارغ از هر چیز سینه می‌زدند و می‌خواندند‌: "ابالفضل علمدار خمینی را نگهدار"

🔹تعجب کرده بودم... بچه‌ها داشتند حتی نام امام را می‌آوردند و عراقی‌ها هم می‌شنیدند، ولی اصلا هیچ خبری از آن خشونت و پرخاشگری که صبح به خرج داده بودند، نبود. بلکه حتی افسر ارشد عراقی را دیدم که دست به چانه می‌کشید با لحنی که شبیه التماس کردن بود به اسرا می‌گفت "بابا یکفی، یکفی. خارج. بابا خارج".

🔹به یاد همه داستان‌هایی افتادم که شنیده بودم، از خوف و اعتقاد و ارادتی که حتی بعضی از بی‌معرفت‌های نسبت به اهل بیت علیهم‌السلام نسبت به حضرت عباس سلام الله علیه دارند.

📚منبع: کتاب «شهر که آرام شد برمی‌گردم»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۸
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی