دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

چشمانمان را زیبا کنیم(147)

پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۲۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


خرمشهر در حال سقوط است و اندکی نیروهای باقی مانده با آخرین توان مقاومت می‌کنند مصطفی نیروهای داوطلب را در گروه‌های ۲۰۰ و ۳۰۰ و ۵۰۰ نفری سازماندهی و روانه دفاع از خرمشهر می‌کند در اهواز می ماند زیرا می داند که سقوط اهواز چقدر وحشتناک است او آبروی کشور را در حفظ شهر اهواز می‌بیند خرمشهر در حال سقوط بود و مصطفی مثل مرغ پرکنده بال بال میزد من هم ناراحت بودم از او پرسیدم چرا خداوند جنگ را بر ما تحمیل کرد گفت خواست ما را با سختی گلوله و آهن آشنا کند راز تکامل این است که محکم بایستی و مقاومت کنید گفتم دعا کن خرمشهر دارد از دست می رود گفت دلم نمی آید دعا کنم و اراده خود را بر اراده خداست تحمیل کند

جواد مادرشاهی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی