دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

سخن زیبا (71)

پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 چهل_روز_گذشت

چهل روز گذشت از آن غروب خون آلود ، هنگامی که خنجرهای شقاوت و نامردی ، گلوی آخرین مبارز را...، آنگاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله های آتش خیمه های ‎شان ، به سوگ مردان در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد ،

خیابان ها و کاخ ها را برای جشن ها مهیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دلهای چون لاله پرخون اسیران، به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد.

اما زینب سلام الله علیها، این ستون پابرجای کاروان اسرا ، همه چیز را به گونه ای دیگر رقم زد . به راستی چه کسی می داند که چگونه زینب سلام الله علیها با وجود سنگینی مصیبت ها بر شانه هایش ، بغض غم ها را فرو داد و قدم بر قله رفیع عزت و آزادگی گذاشت. با سخنان حضرت زینب سلام الله علیها، کربلا به بلوغ رسید و خون شهدا جوشید، و جوشید تا آن جویبار خونی که در غریبانه ترین حالت ممکن بر زمین جاری شده بود ، در اربعین حسینی، رودی خروشان شد .تمام جشن پیروزی باطل به مجلس عزای سید الشهدا تبدیل شد میدان رقص برای پیروز به میدان جنگ برای خونخواهی تبدیل شد کاروان اسرا به امامزادگان واجب تعظیم برگشتند 

کاروان اسرا را شهر به شهر بردند تا نتیجه انتقام خون های بدر و خندق را نمایش بدهند مسلمان شده های اموی با اسلام حسینی اشنا شدند

چهل روز بود که یزیدیان جز رسوایی و بدنامی چیزی ندیده بودند و بزم و شادی شان آلوده به شرم و ندامت شده بود. چهل روز بود که درخت اسلام ریشه در خون شهدا ، استوارتر و راسخ‌تر از همیشه، به سوی فلک قد می کشید. چهل روز بود....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی