دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید ولی الله فلاحی

دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
سالروز شهادت شهید ولی‌الله فلاحی
فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی
 
شهید ولی الله فلاحی در سال 1310 در طالقان متولد شد. تحصیلات ابتدائی را با مشکلات جاده های سرد طالقان پشت سر گذاشت و برای ادامه تحصیل در سال 1324 شمسی به تهران آمد. سه سال اول دبیرستان را در دبیرستان علامه گذراند و سپس وارد دبیرستان نظام شد. از مهر ماه سال 1330در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد پس از اخذ لیسانس در سال 1333 با درجه ستوان دومی فارق التحصیل شد و متعاقبا خدمت خود را در لشکر 92 زرهی اهواز آغاز کرد.
در سال 1337 شمسی به تهران منتقل شدو در دانشگاه نظامی، در سمت فرماندهی گروهان دانشجویان و فرماندهی گردان انجام وظیفه می کرد.
وی در سال های 1339 و 1334، دوره پرسنل نظامی و سپس دوره عالی آجودانی را در آمریکا گذراند. در سال 1348 جهت گذراندن دوره فرماندهی و ستاد به دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس) اعزام شد. او از شاگردین ممتاز این دانشکده بود و بعد از اتمام دوره برای آموزش در  همین دانشکده دعوت شد. علاوه بر تدریس، به مدت هشت سال مدیریت آموزش دانشکده فرماندهی و ستاد را نیز عهده دار شد. از سال 1351 تا اواسط سال1353 شمسی با درجه سرهنگ دومی به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش بس ویتنام، به آن کشور اعزام شد.
شهید فلاحی پس از بازگشت، به کار تدریس در دانشکده فرماندهی و ستاد ادامه داد تا آنکه در12 مهر ماه 1357 شمسی به درجه سرتیپی ارتقا یافت و در همان تاریخ به شیراز منتقل و به عنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد.
شهید فلاحی به علت اعتقادات مذهبی ظن ضد اطلاعات ارتش را برانگیخت و به همین جهت به او فقط مشاغل یا ماموریت‌های فرهنگی محول می شد. ارتقای درجه امیری او هم به شرطی پذیرفته می شد که به وی شغل فرماندهی لشکر داده نشود.
در هر حال حضور شهید فلاحی در شیراز مقارن با اوج گرفتن مبارزات انقلابی مردم بر ضد حکومت پهلوی بود. پس از اعلام حکومت نظامی در بسیاری از شهرهای ایران، در اثر کوشش های او حکومت نظامی در شیراز لغو شد و نیروهای نظامی از خیابان ها جمع شدند و مسوولیت این حکم دولتی به شهربانی محول شد.
 شهید فلاحی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
چندی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی،سرتیپ فلاحی طی حکمی بازنشست شد اما طولی نکشید که با موافقت شورای عالی انقلاب اسلامی و با حکم دیگری از جانب سرلشکر قرنی به خدمت اعاده و به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. امیر فلاحی پس از پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان، بخصوص بحران و تشنج در منطقه کردستان که به دست ضد انقلاب وابسته صورت می گرفت و همچنین پس از موفقیت در تحکیم نظم و انضباط و مقررات و سازماندهی نیروی زمینی، در تاریخ 29 خرداد 1358 شمسی به ریاست ستاد مشترک ارتش برگزیده شد.
سه ماه بعد با شروع جنگ عراق با ایران،شهید فلاحی همواره در مناطق جنوب یا غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرح های مختلف عملیاتی و لجستیکی بود. وی هفته ای 48 ساعت در ستاد مشترک حضور می یافت، جلسه ای تشکیل می داد و پس از اعلام دستورهایی جهت تسریع در امور و ایجاد هماهنگی با ارگان های ستادی و سایر نیروها پس از ارائه گزارشی مستقیم به حضرت امام خمینی(ره)،بار دیگر به مناطق عملیاتی عزیمت می کرد.
پس از عزل ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران فرماندهی کل قوا امام خمینی (ره) اختیارات فرماندهی کل قوا را به وی تفویض کردند. شهید فلاحی در دورانی که گروهی  به ارتش بی اعتماد بودند و هنوز آن را سازمانی انقلابی و اسلامی نمی دانستند طی سخنرانی خود در نماز جمعه روز پنچم اردیبهشت 1359 گفت: « من به عنوان یک خدمتگزار امین و صدیق و صغیر در پیشگاه ملت کبیر ایران می خواهم استدعا کنم که تلاش پرسنل نیروی زمینی، هوائی، دریائی و ژاندارمری و شهربانی را تائید بفرمائید. این انسانهای فداکار در برابر محرومیتها، رنجها، تنهائی ها، گرسنگی ها، فقر و بیماری ها و شهادتها فقط انتظار حق شناسی از ملت ایران دارند.»
«جعفر بریری» یکی از محافظین شهید فلاحی خاطره ای را به این مضمون بیان می کند:
در آبان ماه سال 1359 در سوسنگرد ، عملیاتی علیه نیروهای عراقی انجام گرفت تا آن شهر از تعرض دشمنان رهایی یابد. شهید فلاحی در نقطه ای میان خط آتش نیروهای خودی و سربازان دشمن برای نظارت بر این عملیات حضور داشت و تنها فرد همراه ایشان من بودم. تبادل آتش بین دو طرف به شدت ادامه داشت. انفجار گلوله های توپ و خمپاره در اطراف ما به طور پراکنده شنیده می شد. دکتر چمران در آن عملیات مجروح گردید و تعدادی از رزمندگان ما هم به شهادت رسیدند. به شهید فلاحی پیشنهاد کردم که برای محافظت از ترکشهاوگلوله ها، از کلاه آهنی استفاده کند ، امااواظهارداشت:«اگرنگهدار من آن است که من می دانم شیشه را دربغل سنگ نگه می دارد.»
بااین وجودازایشان که آن زمان رئیس   ستاد مشترک بود خواهش کردم که برای اطمینان خاطر استفاده از کلاه آهنی، هنگام انفجار گلوله ها به روی زمین دراز بکشند. شهید فلاحی با لبخندی گفت: « تو از من خاطر جمع باش، چون انسان شهید نمی شود مگر آنکه قبل از شهادت، کامل شده باشد. ضمن آنکه من هنوز به آرزویم نرسیده ام.»من که در پی راهی برای بازگشت و یا جان پناه امنی بودم، پرسیدم: تیمسار شما مگر چه آرزویی دارید؟ لحظه ای تأمل کرد و سپس گفت: «می دانی تنها آرزوی من چیست؟» گفتم : آرزوی هر فرد نظامی در مرحله اول، سربلندی میهن و اهتزاز پرچم کشور به نشانه عزت و عظمت آن ملت است و این نشان می دهد که مردم آن کشور زنده، پویا و در دنیا قابل احترام هستند. ایشان گفتند: «بله، همه اینها درست است، اما می دانی که من وجب به وجب خاک خوزستان را به علت محل خدمت اولیه ام می شناسم با توجه به پیش روی سریع عراق آرزو داشتم که ارتش عراق زمینگیر شود که چنین شد. تنها یک آرزوی بزرگ دیگر دارم. تنها آرزویم این است که ارتش متجاوز عراق را از اطراف آبادان تا مارد عقب بنشانیم.» کمتر از یک سال بعد تیمسار فلاحی به آرزوی خود رسید، اما چند ساعت پس از تحقق این آرزو به والاترین مقام انسانی یعنی شهادت در راه خدا نائل گردید.
آخرین حضور او در منطقه، همزمان با عملیات «ثامن الائمه» (شکست حصر آبادان) بود. در هفتم مهر ماه سال 1360 پس از اتمام این عملیات و هنگامی که هواپیمای حامل ایشان و شهید فکوری، شهید کلاهدوز، نامجوی، جهان آرا و تعدادی از رزمندگان و مجروحان عملیات به تهران بازمیگشت دچار سانحه شد و همراه با یاران خود به شرف شهادت نایل آمد.
آنقدرعاشق و دلباخته ی امام(ره) بود که همه جا ارادت خودش را به ایشان نشان می داد. یکبار که بنی صدر به دانشگاه افسری آمده بود، با شجاعت شعار داد: فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا! وقتی بنی صدر این را شنید فقط یک چیز گفت: دانشکده افسری هم از دست رفت!
می دانست که خداوند جواب آن همه راز ونیازو ناله های از ته دلش را می دهد و او را به آرزویش می رساند؛ برای همین وقتی در پای هواپیما یکی از نمایندگان مجلس از اوپرسید: شما کجا می روید؟ او گفت: به کربلا!
 وصیت نامه شهید بزرگوار ولی الله فلاحی
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدا، به نام ایران، به نام اسلام، به نام انقلاب، به نام مبارز و به نام رهبر انقلاب حضرت آیت الله امام روح‌الله خمینی.
وصیت من، فرمان خدا، کتاب خدا و قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران
زندگی نامه و کارنامه من، قضاوت ملت ایران به ویژه ارتش ایران
می‌خواهم به پروردگار جهانیان معتقد باشید. به رسالت محمد امین و پیغمبران سلف و روز رستاخیز مومن باشید. به پیشوایان دین و مذهب از طوایف مختلف احترام بگذارید. تمام انسان‌هایی را که در گذشته و حال و آینده به نحوی از انحا برای انسان‌های دیگر مفید بوده‌اند محترم بدانید.
همسر و فرزندان و پدر و مادر و برادران و خواهرم و برادرزادگان و خواهرزادگان و همسران آنها و عمو و عموزادگان بزرگ را به خداوند و به ملت ایران می سپارم. از همه می خواهم مرا ببخشند و من نیز همه را می‌بخشم و هیچ آرزوی دوری در این جهان هستی به جزء کمال انقلاب و کمال جهاد اکبر ندارم.
سرتیپ فلاحی 30 تیر 1358
#شهیدفلاحی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۰۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی