سید ازادگان(25)
بسم الله الرحمن الرحیم
حاج آقا ابوترابی گاهی اوقات برای شاد کردن اسرای نوجوان یا پیر مردها خود را با آنها نزدیک میکرد و با زبان نوجوانی یا پیرمردی با آنها هم سخن میشد و با آنها شوخی میکرد و به آنها روحیه میداد آنها هم که مهربانی و محبت حاجی را میدیدند ایشان را به دوستی و برادری خود بر می گزیدند و غم و اندوه و اسارت خود را از یاد می برد من در اسارت بسیار شوخ بودم و ادای حیوانات را در می آوردم و بچه ها را می خندانم برخی از بچهها به من ایراد میگرفتند و میگفتند خیلی شوخی می کنی اما حاج آقا ابوترابی می فرمود این خنداندن و بچه ها عین عبادت است برخی اوقات که ساکت و آرام بودم حاج آقا می آمد و مرا قلقلک می داد و می گفت بلند شو و بچه ها را بخندان
حاج آقا در موقع مناسب شوخی و مزاح می کرد مثلاً اگر میدید جمع اسرا ناراحت و گرفته شده نشان میدهند با آنها مزاح میکرد بچه ها را میخنداند و یا به اسرایی که در آن جمع اهل شوخی و مزاح بودند اشاره میکرد با شوخی و بیان لطیفه هایی جمع را با نشاط کنند ایشان معتقد بود خنداندن اسرا ثواب دارد