خاطراتم (72)
باب_الحسین
بسم الله الرحمن الرحیم
آبان سال ۸۲ بود راه زیارت کربلای امام حسین تازه باز شده بود اولین سفر من و خانوادم به کربلا بود بعد از سه روز که نجف بودیم به سمت کربلا حرکت کردیم حدود ساعت ۲ بعد از ظهر رسیدیم محل اسکان ما مسافر خانه ای بود در بین الحرمین مدیر کاروان اعلام کرد که بعد از ناهار میرویم زیارت لذا همه ساعت سه و نیم بعد از ظهر جلوی مسافرخانه جمع شویم تا به صورت گروهی برویم ما حدود 150نفر بودیم چهار دستگاه اتوبوس داشتیم که از تهران همراه ما بود با همان اتوبوس ها داخل عراق رفتیم نجف کربلا همراه ما بودند در بین جماعت ما گروهی جوان که هیئتی بودند وجود داشت وقتی مدیر کاروان گفت میخواهیم گروهی برای زیارت برویم جوانان هیئتی درخواست کردند که اول به زیارت آقا قمر منیر بنی هاشم برویم و از آقا اجازه زیارت امام حسین علیه السلام را بگیریم بعد ازگرفتن اذن از آقا حضرت عباس برای زیارت امام حسین علیه السلام برویم پیر مرد ها مخالفت کردند گفتند اول حرم امام حسین علیه السلام و بعد حرم حضرت عباس علیه السلام برویم جوان ها در مقابل پیرمرد ها سکوت کردند ولی دل هایشان به سمت حرم حضرت عباس گره خورده بود ساعت سه و نیم جلوی مسافرخانه جمع شدیم نگاه ها گاهی به سمت حرم حضرت عباس بود و گاهی به سمت حرم ارباب بی کفن تا جمعیت جمع شدند مدیر کاروان جماعت را توجیه کرد که از هم جدا نشویم خوب نگاه کنید مسافرخانه را به خاطر بسپارید با هم باشیم روضهخوانی خواهیم داشت در همین حین معاون مدیر کاروان از راه رسید آهسته مطلبی را در گوش مدیر گفت مدیر بعد از شنیدن مطالب معاون لحظه ای مکث کرد و بعد رو کرد به جماعت ما و گفت من معاونم را فرستادم تا مسیر را شناسایی کند بدانیم که کجا و از کدام راه باید برویم ایشان رفته خبر آورده در های حرم امام حسین علیه السلام بسته است و در حال شست و شو هستند نمی توانیم سمت حرم امام برویم نتیجتاً باید به سمت حرم حضرت عباس علیه السلام برویم تا این خبر را دادن جوان ها همان جا نشستن و بلند بلند گریه کردند و با حالت خاصی روبه حرم حضرت عباس با گریه گفتند آقا داریم میاییم تا اجازه بگیریم
اقا جان میدانیم برکت زیارت امام حسین ع در اجازه نامه ای است که شما می دهید بدون اجازه شما آقا رفتن سمت حرم امام بی ادبیاست باید اول علمدار اجازه دهد در حرم حضرت عباس می شود ادب آموخت
شدت دلبستگی قمر منیر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام به برادر خود ، سیدالشهدا علیه السلام تا آنجا بود که همواره خود را خدمتگزار امام می دانست و برای اجرای فرمان های ایشان همیشه پیش قدم بود. این بدان دلیل بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: اَنَا مَدِینَةُ العِلمِ وَ عَلِیُّ بَابُها فَمَن اَرَادَ مَدِینَةَ فَلْیَأتِ البَابَ؛ من شهر دانش هستم و علی علیه السلام دروازه ورود به آن است. پس هر کس خواهان ورود به شهر دانش است، باید نخست سراغ درِ آن را بگیرد. حضرت عباس علیه السلام نیز درب ورود به شهر حسینی علیه السلام بود. مرحوم علامه طباطبایی می فرمود: مرحوم سید علی آقا قاضی فرمود در هنگام کشف بر من روشن و آشکار شد که وجود مقدس اباعبداللّه الحسین علیه السلام مظهر رحمت کلیّه الهیه است و باب و پیش کار آن حضرت، سقای کربلا، سر حلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الی اللّه، ابوالفضل العباس صلوات الله و سلامه علیه است