کلام جاویدان(53)
بسم الله الرحمن الرحیم
سوگند_امیرالمومنین
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: شخصی به دیدار من آمد و ظرفى سر پوشیده پر از حلوا داشت ، معجونى در آن ظرف بود چنان از آن متنفّر شدم که گویا آن را با آب دهان مار سمّى، یا قى کرده آن مخلوط کردند. به او گفتم هدیه است یا زکات یا صدقه، که این دو بر ما اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم حرام است. گفت: نه زکات است نه صدقه ، بلکه هدیه است. گفتم زنان بچّه مرده بر تو بگریند ، آیا از راه دین وارد شدى که مرا بفریبى یا عقلت آشفته شده یا جن زده شدى یا هذیان مى گویى؟ به خدا سوگند ، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانى کنم که پوست جوى را از مورچه اى ناروا بگیرم ، چنین نخواهم کرد و همانا این دنیاى آلوده شما نزد من از برگ جویده شده ملخ پست تر است. على را با نعمت هاى فنا پذیر و لذّت هاى ناپایدار چه کار! به خدا پناه مى بریم از خفتن عقل و زشتى لغزش ها و از او یارى می جوییم. نهج البلاغه ، خطبه ی ۲۲۴