خاطراتم (57)
بسم الله الرحمن الرحیم
زمانی که نیروهای شناسایی برای گشت میرفتند شرط کار این بود که دشمن متوجه نشود حق درگیری نداشتند تلاش این باشد که اسیر نشوند تلاش برای جمع کردن اطلاعات است فلذا هم دقت لازم است و هم سرعت و هم صحت لازم است و این آنها را مجاب میکرد که حداکثر ممکن را برای نزدیک شدن به دشمن را انجام بدهند و در این شرایط اگر خونسردی و اعتقاد دینی نباشد امکان ندارد برای رسیدن به این ویژگیها و بچه های ما مرتب به قرآن و دعا پناه می بردند و توسل یکی دیگر از شاه کلیدهای راهکارها بود یکی از مسیرهای شناسایی به شدت غیرممکن شده بود و بچه های گشتی ماجرا را به فرمانده گفتند فرمانده گفت می خواهید بگویید کمین و موانع مانع است برای چی به من می گوید به کسی بگویید که برای او می روی شناسایی و بچه ها لحظهای سکوت کردند فکر کردند که به این نتیجه رسیدن باید رفت سراغ خدایی که ما را در اینجا جمع کرده و وعده داده لذا وقتی شب رفتن شناسایی نزدیکه کمین دشمن توسلی کرد و بعد دقت کردند راهکاری را که خود دشمن میان میدان مین برای تردد خودش درست کرده بود را پیدا کردند و همان موقع یکی از نیروهای دشمن از سنگر مخفی کمین بیرون آمد و از معبر مخفی که درست کرده بود گذشت و رفت پشت میدان همان موقع و بچه ها سنگر مخفی انها را دیدند معبر دشمن را دیدند و شناسایی کردند و همان مسیر را رفتند شناسایی ها را انجام دادند آمدند گزارش را نوشتند در حین نوشتن این سوال برای ایشان پیش آمد که چرا شب های قبل این معبر دشمن را ندیده بودند برای جواب سوال خودشان را از آنچه دیده بودند و انجام دادن پیدا کردند انها تا دیشب به دنبال حل مشکل توسط خودشان بودند ولی دیشب از خدا کمک خواستند توسل کردند نتیجه هدایت خدا را به چشم دیدند در میدان خطر لطف خدا را دیدند