خاطراتم(56)

سم الله الرحمن الرحیم

روز ششم تیر ماه سال ۶۰ بود خبردار شدیم نفاق در ادامه ترورهایش در مسجد ابوذر با بمبی که برای ترور حضرت آقا تهیه دیده بودند تنها توانسته بودند ایشان را مجروح کنند و به شهادت رساندن آن موفقیتی حاصل شان نشد فردای آن روز بمبگذاری در جلسه حزب جمهوری و شهادت بهشتی و ۷۲ تن از یارانش یک حرکت بزرگی از طرف مردم علیه نفاق در خیابان‌ها و شهرها جریان پیدا کرد تا جایی که تمام خواست مرتب شعار مرگ بر منافق سر می‌دادند ساعتی بعد از بمب گذاری در حزب جمهوری؛تعدادی از بچه‌های حزب‌اللهی شهرری به واسطه حاج حسین فدایی و دیگر دوستان فراخوانده شدند و در محل جهاد سازندگی خیابان شهید فدایی جلسه بود در جلسه صحبت ها به این شکل بود که آماده ی یک جنگ داخلی باشیم احتمالاً شهرها به دوقسمت خواهد شد و از وضعیت لبنان و جنگ داخلی آن گفته شد و برای ما عجیب شد جنگ با عراق از یک سمت جنگ کردستان و جنگ سیستان و بلوچستان را جنگ با منافقین در کل کشور حالا یک جنگ داخلی هم به آن اضافه شود نتیجتاً نیروی زیادی لازم است از یک طرف دلداری بود که باید هوشیار باشیم و از یک طرف منتظر یک جنگ داخلی باشیم  جلسه تمام شد خبر دار شدیم جماعتی بزرگ به عنوان اعتراض راهی حزب جمهوری شدند یکپارچه شعار مرگ بر منافق میدهند این حرکت در سرتاسر کشور جریان داشت خبر حرکت مردمی آرامشی به ما داد مراسم تشییع انجام شد و نفاق جماعتی که قبل از بمب گذاری داشت یکمرتبه ۹۰ درصد آن ریزش کرد لذا مجبور شد برای بقای خودش در مقابل مردم قرار بگیرد و مردم را متهم به چماق داری و ارتجاع می‌کرد به صورت وحشیانه ترور می کردند