دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

خاطراتم (55)

چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۲۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

کارهای شناسایی برای عملیات خیبر به صورت مستمر انجام می گرفت یکی از مشکلات این دوره وجود آرایش خاص دشمن به خاطر عوارض زمین بود دشمن خطی شکل داده بود به خاطر هور متفاوت از سایر جبههها بود لذا مجبور بود به صورت نقطه ای روی آب پاسگاههای شناور بزند و در هر پاسگاهی یک سگ داشت و بین پاسگاهها فاصله بود این فاصله برای گروههای گشتی فرصت خوبی بود ولی سگ ها مانع بودند گروه های گشتی شب برای شناسایی می رفتند نزدیک پاسگاه که می شدن با صدای پارس کردن سگ که هوشیاری پاسگاهها را در پی داشت روبرو می شدند ناچار برمیگشتند راه دیگری را انتخاب می کردند دوباره با همین مسئله روبرو میشدند یک شب ناامید توی سنگر استراحت نشسته بودند با هم در حال همفکری برای پیدا کردن راه حل بودند که معلم قرآنی بین آنها بود شنید بچهها در محور خودشان با مشکلی روبرو شدند رو به انها کرد به آنها گفت چرا از قرآن کمک نمی گیرید بچه ها گفتند ما و جعلنا خوندیم و ان یکاد خوندیم آیت الکرسی خوندیم چهارقل خوندیم فایده نکرده است آقا معلم گفت نه باید آیه مربوط به خودش را بخوانید  بچه ها با تعجب گفتند کدام آیه معلم قرآن در جواب گفت سوره کهف آیه ۱۸ بخشی از آیه که  حالا می فرماید اعوذ بالله من الشیطان رجیم کلبهم باسط ذراعیه بالوصید فرداشب بچه ها خواستند بروند آماده بودند نگاه ها رفت سمت آقا معلم با نگاه او فهماندند پاشو بریم  معلم هم به سرعت خودش را آماده کرد با ایشان راهی شدند سوار بلم شدن رفتن داخل نیزارها پاسگاهها نزدیک شدند آقا معلم با ذکر الله را شروع کرد خواند و به سمت پاسگاهها فوت کرد و چه آرام با هم به سمت پاسگاه حرکت کردند با دوربین دیدند که سگ روی دوتا دست خودش کنار پاسگاه نشسته است ولی آرام است از پاسگاه گذشتند رفتن سر مواضع عراقی ها پشت سر مواضع عراقیها خوب شناسایی کردند یادداشت نوشتن کارهایشان که تمام شد در حین برگشت آقامعلم مجدد ذکرش را گفت به سمت سگ فوت کرد قایق بچهها به پاسگاه نزدیک شد دیدن هنوز سگ روی دوتا دستش نشسته تکان نمی خواهد از فردا همان روز ذکر بچه ها معلوم شد به اعتقاد بچه ها با حضور قرآن افزوده شد

 

کارهای شناسایی برای عملیات خیبر به صورت مستمر انجام می گرفت یکی از مشکلات این دوره وجود آرایش خاص دشمن به خاطر عوارض زمین بود دشمن خطی شکل داده بود به خاطر هور متفاوت از سایر جبههها بود لذا مجبور بود به صورت نقطه ای روی آب پاسگاههای شناور بزند و در هر پاسگاهی یک سگ داشت و بین پاسگاهها فاصله بود این فاصله برای گروههای گشتی فرصت خوبی بود ولی سگ ها مانع بودند گروه های گشتی شب برای شناسایی می رفتند نزدیک پاسگاه که می شدن با صدای پارس کردن سگ که هوشیاری پاسگاهها را در پی داشت روبرو می شدند ناچار برمیگشتند راه دیگری را انتخاب می کردند دوباره با همین مسئله روبرو میشدند یک شب ناامید توی سنگر استراحت نشسته بودند با هم در حال همفکری برای پیدا کردن راه حل بودند که معلم قرآنی بین آنها بود شنید بچهها در محور خودشان با مشکلی روبرو شدند رو به انها کرد به آنها گفت چرا از قرآن کمک نمی گیرید بچه ها گفتند ما و جعلنا خوندیم و ان یکاد خوندیم آیت الکرسی خوندیم چهارقل خوندیم فایده نکرده است آقا معلم گفت نه باید آیه مربوط به خودش را بخوانید  بچه ها با تعجب گفتند کدام آیه معلم قرآن در جواب گفت سوره کهف آیه ۱۸ بخشی از آیه که  حالا می فرماید اعوذ بالله من الشیطان رجیم کلبهم باسط ذراعیه بالوصید فرداشب بچه ها خواستند بروند آماده بودند نگاه ها رفت سمت آقا معلم با نگاه او فهماندند پاشو بریم  معلم هم به سرعت خودش را آماده کرد با ایشان راهی شدند سوار بلم شدن رفتن داخل نیزارها پاسگاهها نزدیک شدند آقا معلم با ذکر الله را شروع کرد خواند و به سمت پاسگاهها فوت کرد و چه آرام با هم به سمت پاسگاه حرکت کردند با دوربین دیدند که سگ روی دوتا دست خودش کنار پاسگاه نشسته است ولی آرام است از پاسگاه گذشتند رفتن سر مواضع عراقی ها پشت سر مواضع عراقیها خوب شناسایی کردند یادداشت نوشتن کارهایشان که تمام شد در حین برگشت آقامعلم مجدد ذکرش را گفت به سمت سگ فوت کرد قایق بچهها به پاسگاه نزدیک شد دیدن هنوز سگ روی دوتا دستش نشسته تکان نمی خواهد از فردا همان روز ذکر بچه ها معلوم شد به اعتقاد بچه ها با حضور قرآن افزوده شد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۲۲
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی