دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

خاطراتم (54)

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۱۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اعتقاد شدید به وعده های الهی بین رزمندگان طوری بود که اعتقاد داشتند وعدههای الهی تخلف ناپذیر است وعد ه های الهی صادق است و از طرفی اعتقاد بر این بود که ما با قدرت و تدبیر خود قادر به مقابله با قدرت و تدبیر دشمن نیستیم باید از کسی که ما را مکلف کرده در این میدان حاضر شویم مدد بگیریم لذا با اعتقاد قوی درمیدان به خدا توکل میکردیم و در این توکل برای جذب مدد های الهی از آیات استفاده می کردیم و بچه های اطلاعات وقتی میرفتن شناسایی از کلام خدا و جعلنا آیت الکرسی چهارقل و ان یکاد استفاده می کردم سید وقتی میرفت شناسایی به قدری قرص و محکم قدم برمیداشت ذره ای ترس در دلش نبود جوری قدم بر می داشت که به واقع در یک خیابان در حال راه رفتن است اعتقاد ویژه ای به وجعلنا داشت دوستان گفتند که مقداری احتیاط کن در جواب میگفت اعتقاد به وجعلنا نداری مگه خدا وعده نداده مگه ما برای اطاعت نیامدهایم مگه ما سرباز خدا نیستیم فرمانده خداست  فرمانده نیروهایش را در خطر رهایش نمی کند این مسیر را که می روم قرار است حداقل ۴۰۰ نفر را از آن رد کنم اگر من محکم نباشم نمی توانم آن ساعت راهنما باشند پس باید محکم باشم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۲۱
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی