خاطراتم (47)
بسم الله الرحمن الرحیم
با شعارهای خود علیه سپاه و کمیته و حزب جمهوری و و حمایت از بنی صدر توهین های خود را نثار ارزشها کردند و به حالت پیروزمندانه در حال ترک دانشگاه هستند بعد از حدود نیم ساعت چند نفر از آدمهای گارد بنیصدر سمت ما آمدند به ما گفتند بفرمایید کتاب خانه را ترک کنید ما گفتیم نه خیر ما از نظر شما خلاف کرده ایم باید محاکمه شویم ما را تحویل سیستم قضایی بدهید طرف به حالت تحکمی فریاد زد تا ما را بترساند ما هم گفتیم نخیر اگر ما مقصر هستیم چرا آزاد می کنید و اگر آزاد هستیم چرا دستور دادید ما را کتک بزند مقاومت ما باعث شد که گاردی ها بروند ما داخل کتابخانه ماندیم اعلام تحصن کردیم خبرتحصن از طریق رسانهها در کل کشور پیچید همان موقع تعدادی شروع کردند تماس و خبر دادن چند نفر را برای مداوا از کتابخانه راهی درمانگاه کردند شب را سر کردیم صحبتها از یک سمت خوشحال کننده بود که میدان را خالی نگذاشتیم از یک سمت غصه دار شدیم که به انقلاب و ارزشها در حضور رئیسجمهور توهین شده آن شب را به پایان رساندیم صبح روز بعد که جمعه بود اول وقت خبر دار شدیم تعدادی از مسئولین با امام دیدار داشتند من جمله جناب آیت الله موسوی اردبیلی که رئیس دیوان عالی قضایی کشور بودند در جماران با امام دیدار داشته و به دستور امام قرار است به این موضوع رسیدگی کند به محض اینکه آقای اردبیلی در جمع ما حاضر شد مقابل دوستان قرار گرفت تعدادی از دوستان با سوال خود فضای مجلس را به سمت خبر گیری از حال امام هدایت کردند یکی از دوستان سوال کرد جناب آیت الله امروز صبح با امام دیدار داشتی بفرمایید حال امام چطور است ؟ آقای اردبیلی تحت تاثیر قرار گرفت بغض کرد و خبر داد که امام دستور داده که موضوع به صورت جدی رسیدگی شود بعد از آقای اردبیلی شهید عبدالحمید دیالمه در جمع ما حاضر شدند ایشان نکته ای گفتند که باعث خوشحالی همه ما شد ایشان گفت ما اگر میلیون ها تومان خرج میکردیم نمیتوانستیم مثل شما پرده از چهره بنیصدر برداریم اگر میلیونها تومان خرج میکردیم نمیتوانستیم بنی صدر را به مردم معرفی کنیم انروز من نفهمیدم چکار کردیم بعد از صحبت شهید دیالمه فهمیدیم که صدا و سیما گزارش کامل از ماجرای مراسم را پخش کرده وبنی صدر دستور میدهد و بچه ها را از بلندی پرتاب کنند جریان نفاق با چوب به بچه ها حمله می کند آتش زدن چادر تبلیغات آتش زدن قرآن و شعارها و توهینها و مجروحین را نشان می دهد نزدیک نماز ظهر شدیم دانشگاه پر شده از جماعت اهل نماز جمعه ما هم به صورت ستونی با سر و کله باندپیچی تعدادی از بچه ها من هم پای چشمم آسیب دیده بود
پای چشم من هم آسیب دیده بود راه افتادیم میان جماعت به یکباره صدای مرگ بر بنیصدر دانشگاه را گرفت مردم به شکلهای مختلف شعار می دادند تا این که امام جمعه آن روز در جایگاه قرار گرفتند ان روز امام چمعه حضرت اقا بودند تا در جایگاه قرار گرفتن تمام دانشگاه شعار مرگ بر بنیصدر سر دادند پر قدرت و با غیرت شعار میدادند آقا با تدبیری حیدری جماعت را آرام کرد خطبه را شروع کرد رسیدگی به واقعه ۱۴ اسفند را به سیستم قضایی سپرد از ما خواسته شد برویم شکایت کنیم
آن روز را پشت سر گذاشتیم از شهرستانها خبر آمد که در اکثر نماز جمعه ها شعار مرگ بر بنی صدر در اعتراض به حمله نفاق که به دستور بنی صدرانجام گرفته بود در مراسم سر داده بودن ما سه روز تحصن کردیم نهایت متوجه شدیم که کتک خوردن ما و حمایت مردم از ما باعث شده عده از مدعیان خاص بودن را داشتند هوشیار شده و نسبت به بنی صدر موضع گرفتهاند روز چهارم تحصن را پایان دادیم انروز به حقیقت شعار و ادعای شهید عبدالحمید دیالمه رسیدیم کتک خوردن ما پرده از چهره نفاق کنار زد جماعت بزرگی؛ جماعت نفاق به سرکردگی بنی صدر را شناخت