خاطراتم (46)
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت 2
.....و نگاهم را دوختم به تابلو در حالی که میخواندم سرم را به حالت اعتراض و مسخره حرکت دادم بعد از چند لحظه رو کردم با آنها سوال کردم گفتم ببخشید کدام قرآن به شما اجازه داده به این صورت بیرون بیایید تا این را گفتم یکی از جمعشان در حالی که فریاد می زد گفت گمشو چماقدار مرتب داد میزد با صدای او تعدادی از آقایان تحریک شده به من حمله کردند کتک زدن در همین حین چند نفر به کمک من آمدند تابلو نوشته دسته دختر ها پاره شد و درگیری با پاره شدن تابلو نوشته خاتمه یافت حدود ۵۰ متر بالاتر جماعتی حامی بنیصدر مثل گرگ های وحشی به سمت یکی از بچه حزب اللهی ها حمله ور شده او را حلقه کرده زیر مشت و لگد گرفته بودند که من طاقت نیاوردم به فکر رفتم یک لحظه چشمم افتاد به آجری که پای درختی افتاده بود سریع برداشتم به سمت گرگ ها پرتاب کردم آجر خورد به کمر کسی که خم شده بود داشت با مشت میزد اجر روی کمر طرف خورد بلند شد به صورت طرف مقابلش خورد به یکباره نگاهها به سمت من برگشت سه نفر از آن جماعت به سمت من حمله ور شدند فاصله ما حداکثر میشد ۷ یا ۸ متر من هم فورا حمله کردم تعداد آنها زیاد بود هیکل ها هم درشت بود آنها نسبت به من بزرگتر هم بودند درگیری به اینجا کشید که مجبور شدم صورتم را بین دو دستم قرار دهم حالت سجده پیدا کنم در حین مشت و لگد خوردن خودم را زدم به حالت بیهوشی صدای گفت ولش کنید دو نفر کمک کنند تا ببریمش تحویل بدهیم یک لحظه شنیدم که بلندگو مرتب تاکید میکندچماق دارها را بازداشت کنید تحویل انتظامات که در قسمت کتابخانه مستقر میباشد بدهید مرا به سمت
کتابخانه بردند روی صورتم دردی را احساس می کردم وارد کتا بخانه شدم که گارد بنی صدر مرا به سمت اتاقی بردند وارد اتاق شدم حدود ۱۰ الی ۱۲ نفر زخمی آنجا بودند لحظه به لحظه تعداد ما زیاد شد اتاق پاسخگو نبود توی سالن بچه ها را نگهداری کردند یکی از زخمیها میگفت بنیصدر پشت بلندگوی گفت اینها که شلوغ می کنند پاسدار هستند این کارتهای شناسایی آنهاست یکی از بچه ها که سخت آسیب دیده بود میگفت چادر تبلیغات جلوی درب دانشگاه را آتش زدند فردای آن روز خبر دار شدیم که چادری که آتش زدن داخل چادر تعدای قرآن و مفاتیح بود کتاب های دینی بود اینها با علم بر این که داخل این چادر چی هست آتیش زدن هر تازه واردی خبر جدیدی می آورد تا اینکه خبر آوردند مراسم تمام شد حامیان بنی صدر...... ادامه دارد