بچه های مسجد(3)
بسم الله الرحمن الرحیم
علی میرفت مدرسه می اومد تو خونه درس نمی خوند ما هم نمی دونستیم بهش چی بگیم یه بار رفتم مدرسه معلم علی گفت علی جزو بهترین های کلاس منه تمام درس هایش را بلده اصلا نیاز نیست دیگه مدرسه بیای سراغ درسش را بگیری خودش کامل میدونه
تعجب کردم علی کی کجا دستش رو میخونه علی حین درس دادن خوب حواسشو جمع میکرد درس سر کلاس می گرفت فراتر از درس معلم عقلش می رسید
تصمیم گرفتیم علی رو با دو تا داداش بزرگترش و خواهرش بفرستیم کلاس قرآن چهار نفری می رفتند کلاس قرآن برادرهایش با خواهرش تعریف می کنم میگن ما موقعی که داشتیم میرفتیم برای کلاس علی تو راه در سها را او برای ما دوره میکرد تا ما بتوانیم مقابل سوال های معلم قرآن جواب بدیم ولی اصلا تو خونه نمی خوند هرچی بود همونجا خوب می فهمید خوب می گرفت و فراتر از دیگران می فهمید همیشه در مقابل سوالات معلم ایشون بهترین جواب ها رو میداد پدر شهید علی شاه علی