دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی
آخرین مطالب

بچه های مسجد(3)

شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۲۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

علی میرفت مدرسه می اومد تو خونه درس نمی خوند ما هم نمی دونستیم بهش چی بگیم یه بار رفتم مدرسه معلم علی گفت علی جزو بهترین های کلاس منه تمام درس هایش را بلده اصلا نیاز نیست دیگه مدرسه بیای سراغ درسش  را بگیری خودش کامل میدونه

تعجب کردم علی کی کجا دستش رو میخونه علی  حین درس دادن خوب حواسشو جمع می‌کرد درس سر کلاس می گرفت فراتر از درس معلم عقلش می رسید

تصمیم گرفتیم علی رو با دو تا داداش بزرگترش و خواهرش بفرستیم کلاس قرآن چهار نفری می رفتند کلاس قرآن برادرهایش با خواهرش تعریف می کنم میگن ما موقعی که داشتیم میرفتیم برای کلاس علی تو راه در سها را او برای ما دوره می‌کرد تا ما بتوانیم مقابل سوال های معلم قرآن جواب بدیم ولی اصلا تو خونه نمی خوند هرچی بود همونجا خوب می فهمید خوب می گرفت و فراتر از دیگران می فهمید همیشه در مقابل سوالات معلم ایشون بهترین جواب ها رو میداد  پدر شهید علی شاه علی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۰۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی