خاطراتم (43)
بسم الله الرحمن الرحیم
جعفر نجاتی وارد مدرسه شد روی دیوار خیلی زیبا نقاشی شده بود و یک جمله هم نوشته بودند جمله این بود مرگ بر بی نماز با دیدن این جمله لحظه ای فکر کردم بعد راهی شدم به سمت دفتر مدرسه به مدیر مدرسه گفتم این چه جمله ای است مدیر گفت اشکالی داره ما اعتراض خودمان را نسبت به کسی که نماز نمیخونه را اعلام میکنیم جعفر گفت نه میتونید یه جمله دیگه بنویسید مدیر پرسید چی بنویسیم
بنویسید درود بر با نماز مدیر پرسید چرا باید اینی که تو میگی بنویسیم
برای این که شما نوشتی مرگ بر بی نماز بی نماز رو مطرح کردید بی نماز را به لجبازی کشاندید وقتی بنویسید درود بر با نماز با نماز را مطرح میکنید نماز خوان رو تشویق می کنید و این باعث میشه که مابقی بچهها به سمت نماز میل پیدا کنند ولی توی جمله ای که الان رو دیواره کسی که اهل نماز نیست توی لجبازی برای اینکه تنها نمونه دیگران را از نماز خواندن منصرف میکند
مدیر میگه یه لحظه فکر کردم دیدم جعفر همین الان یه درس بزرگ به من داد مدیر بودن معلم بودن پایان درس گرفتن نیست هر لحظه خدا اگر لطف کنه یک نفر رو مامور آموختن من و امثال من میشه