بچه های مسجد(2)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید علی شاه علی
سخاوت علی
آدمی نبود که پول جمع کند
ساعت ۷ صبح بود با هم رفتیم حرم بعد از زیارت و نماز در حال برگشت بودیم هنوز مغازه ها کامل باز نشده بودند علی قصد کرد تسبیح بخرد من هم ابتدا با او مخالفت کردم و گفتم تو که اهل تسبیحی چرخوندن نیستی برای چی میخوای تسبیح بخری جوابمو نداد هوای تسبیح کرده بود تا اینکه یک تسبیح از مغازهای انتخاب کرد بعد از انتخاب تسبیح قیمت را پرسید هزار تومانی را به عنوان پول تسبیح به مغازه دارداد مغازه دار با دیدن اسکناس هزار تومانی یه نگاهی کرد گفت من خرد ندارم برو خردش کن پول خرد بیار بده علی تو بازار دور زد تا تونست پول را خرد کند و بتونه تسبیحر و بخره
بار دیگه هم با هم رفتیم حرم قبل از ورود به حرم یه تعدادی و بستنی خرید بین فقرایی که تو مسیر میدید پخش کرد و این کارهای علی شایع بود و بچهها میدونستندکه از این کارها میکند
با وجودی که موقعیت داشت میتونست پول جمع کنه این کار رو نمی کرد اصلاً درقید پول نبود و یا عالم قشنگی داشت
ابوالفضل زارعی