امام خمینی(78)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت پدر
ایستادگی "سید مصطفی" در برابر خانهای کوچک و بزرگ خمین، عرصه را بر آنان تنگ کوهستانهای میان خمین و اراک پیچید و به دنبال آن، مردی سرفراز، بر خاک افتاد. مزدوران خانها، بیخبر و ناجوانمردانه، وی را هدف قرار دادند و او را به شهادت رساندند.
وقتی خبر شهادت آن سید مبارز را همه شنیدند، "روح الله" بیش از ۵ ماه نداشت.
خبر شهادت پدر امام، در شهرهای اطراف پیچید و همهء مظلومان و بیپناهان را ناراحت کرد. علمای شهرها، بیکار ننشستند و از حاکم اراک خواستند تا هر چه زودتر، قاتل یا قاتلان او را دستگیر کند. حاکم اراک نیز، حکم بازداشت قاتل یا قاتلان را صادر کرد و بلافاصله مأمورانی را برای دستگیری او به منطقه فرستاد. مأموران حاکم، پس از مدتی تعقیب و گریز، قاتل را در قلعهای قدیمی به دام انداختند. او تسلیم نمیشد؛ ولی بعد از چند ساعت تیراندازی، سرانجام، مأموران او را دستگیر کردند و به تهران فرستادند.
مجازات قاتل
علما و برخی افراد دیگر که "سید مصطفی" را میشناختند، خواستار مجازات قاتل شدند و در این راه، تمام تلاش خود را به کار بستند؛ چند نفر از خانوادۀ شهید هم به تهران آمده بودند تا مجازات قاتل را از قاضی بخواهند. در مقابل حامیان قاتل و اربابان میکوشیدند تا او به اعدام محکوم نشود. سرانجام، تلاشهای بسیار هواداران و خانوادۀ آن شهید، ثمر داد و حکم قاتل صادر شد. او را در مقابل مجلس شورای ملی در میدان بهارستان بر دار آویختند.
سید روح الله" بزرگ و بزرگتر شد، بدون خاطرهای از پدر، تنها چیزی که وجود او را گرم میکرد، آوازۀ بزرگیها و شجاعتهای پدرش از زبان اطرافیان بود. او تعریفهای دیگران را میشنید و سیمای مهربان، صدای گرم و نگاه نوازشگر پدر را در ذهن خویش مجسم میکرد.