حکایت زیبا(37)
سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۱۷ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت بسیار زیبا
اشتباه_در_سند
قاضی شهـر بدون رشـوه کاری انجام نمیداد و با رشوه حق را ناحق میکرد اتفاقا روزی مـلا برای تصـدیق سنـدی به حکم قاضی نیاز داشت. چند بار رفت و برگشت ولی نتیجهای نگرفت
روز بعـد ظرفی عسل برای قاضی برد و امضا را گرفت. یک روز بعد شخص دیگری برای قاضی خامـه برد. قاضی دستور داد عسل را بیاورند تابا خامه میل کند. درِ کـوزه را که باز کرد ، دید به انـدازه یک بند انگشت عسـل است و بقیه گِل است
قاضی که فریب خورده بـود عصبانی شد ودستور داد سند را از ملا بگیرند و به حضورش ببرند. پس از جستجو مُلارا دیدند وبه او گفتند قاضی گفته در سند شما اشتبـاهی رخ داده ، آن رابیاور تا اصلاحش کنم. ملا گفت به قاضی سلام برسانید و به او بگویید، اشتباه در سند نیست ، در عسل است
۹۹/۰۴/۰۳