دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت زیبا(36)

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۲۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

ارواح_مؤمنان

روزى امیرالمؤمنین على علیه السـلام از کوفه حرکت کرد و به نجف آمـد و از آن هـم گـذشت. به وادی السلام که رسیدند، قنبر گفت یا امیرالمومنین اجازه مى دهى عبایم را زیر شما پهن کنم؟

حضرت فرمود: نه، اینجا محلى است که خاک هاى مؤمنان در آن قرار دارد و پهن کردن عبـا برای آن ها مزاحمت است. اصبـغ مى گوید؛ عرض کردم یا امیـرالمؤمنین! خاک مؤمنان رادانستم چیست ، ولى مـزاحمت آن ها چگونه است؟

حضرت فرمـود: اى اصبغ اگـر پرده از مقابل چشمانت برداشته شـود، ارواح مـؤمنان را میبینید که در اینجا حلقه حلقه دور هـم نشستهاند و یکدیگر را ملاقات می کنند و با یکدیگر مشغول صحبت هستند ، اینجـا جایگاه ارواح مؤمنان است وارواح کافران هم در برهوت قرار گرفته اند! منبع: داستان های بحـارالأنوار ، جلد ۴ ، صفحه ۵۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۰۲
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی