دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

امام خمینی(61)

چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۲۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سیره امام

دکتر سید هبةالدین برقعی

‏‏41ـ‏‏ من دو بار در جماران توفیق زیارت حضرت امام را بدست آوردم.‏‎ ‎‏اولین بار که پس از ورود به منزل امام به اتاق به اصطلاح انتظار راهنمایی‏‎ ‎‏شدم، آن را خالی از هرگونه تزئینات و در نهایت سادگی یافتم و پس از آن به‏‎ ‎‏حضور حضرت امام رسیدم.‏

‏‏ ملاقات با امام در اتاقی کوچک با یک فرش بسیار معمولی و یک مبل ساده‏‎ ‎‏انجام گرفت. در مسیر بازگشت در هر دو بار امام اصرار داشتند که حتماً‏‎ ‎‏حق ویزیت من پرداخته شود و این سفارش در کنار سادگی وضع زندگی،‏‎ ‎‏بی تکلفی، فروتنی و وقار امام که در همان دقایق اول مشخص می شد، حالت‏‎ ‎‏رضای خاطر بسیار بالایی را در ملاقات کننده ایجاد می کرد.‏

دکتر محمود بروجردی

‏‏42ـ‏‏ یک وقت صحبت این شده بود که دستنوشته های امام باید سالهای‏ سال بماند. چرا که واقعاً سند سعادت این ملت مسلمان و این نظام اسلامی‏‎ ‎‏است. کاغذهای شیمیایی معمولاً زود از بین می روند از این رو قرار گذاشتیم‏‎ ‎‏که کاغذهای دست ساز ژاپنی تهیه کنیم. با آقای مهندس حجّت (رئیس وقت‏‎ ‎‏سازمان میراث فرهنگی) برای تهیۀ این کاغذها صحبت شد. ولی آقای‏‎ ‎‏انصاری گفتند: امام که روی کاغذ سفید چیزی مرقوم نمی فرمایند. باید ما‏‎ ‎‏چیزی بنویسیم و بدهیم خدمت ایشان، که ایشان در حاشیۀ آن بنویسند.‏‎ ‎‏جالب است برایتان بگویم که بعضی ازاشعارحضرت امام که منتشر شده، در‏حاشیۀ بعضی از روزنامه ها نوشته شده است.‏

‏‏43ـ‏‏ حضرت امام، بر مبنای تعهد و بنا به اعتقاد اسلامی، کوشش می کردند‏‎ ‎‏همان را عمل کنند که می فرمودند. مثلاً اگر وقت وضو گرفتن به یکی از‏‎ ‎‏اعضای خانواده، تذکر می دادند که آب را بیش از حد مصرف نکنید، این عمل‏‎ ‎‏را خودشان نیز دقیقاً انجام می دادند. روزی یکی از دوستان پسرم به او گفته‏‎ ‎‏بود که برای تبرک و تیمن، مقداری از چکیدۀ آب وضوی حضرت امام را به او‏‎ ‎‏بدهد تا به عنوان شفا به بیماری بدهند. پسرم به شوخی به من گفت که: پدر!‏‎ ‎‏یک شیشه از چکیدۀ آب وضوی حضرت امام تهیه کرده ام. من واقعاً تعجب‏‎ ‎‏کردم. برای اینکه بارها دیده بودم که وقتی حضرت امام وضو می گیرند،‏‎ ‎‏آن قدر آب روی دستشان می ریزند که از دست پایین نریزد. گفتم: چه کار‏‎ ‎‏کردی؟ گفت: یک کاسه گذاشتم زیر دست امام، که چکیدۀ آب وضو آنجا‏‎ ‎‏بریزد. بعد آن آب را ریختم داخل یک شیشۀ کوچک دارو. ملاحظه بفرمایید‏‎ ‎‏وقتی که می گفتند آب نباید هدر برود، خودشان دقیقاً انجام می دادند و‏‎ ‎‏الگویی برای دیگران بودند. ‏

حجت الاسلام والمسلمین مسیح بروجردی

‏‏44ـ ‏‏روزی خدمت حضرت امام بودم، فرمودند: این چراغ را روشن کن،‏‎ ‎‏آن یکی را که روشن است خاموش کن. چون می خواستند مطالعه کنند، لازم‏‎ ‎‏بود چراغ پرنورتر روشن شود و در این صورت روشن ماندن چراغ کم نور‏‎ ‎‏ضرورت نداشت و از دید امام اسراف و اتلاف نعمت های الهی بود که آن‏‎ ‎‏بزرگوار به شدت از آن پرهیز داشتند و حتی برای یک لحظه روشن بودن‏‎ ‎‏اضافی چراغی را هم تحمل نمی کردند.‏

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۲۸
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی