دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

امام خمینی(33)

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۲ ب.ظ

*** بسم الله الرحمن الرحیم

خاطرات خواندنی آیت الله حاج منصور عاصمی از امام خمینی(س)؛

تجلی برخورد امام در دیدار نخست...

از ماشین که پیاده شدم نمی‌‍دانستم مدرسه فیضیه کجاست بنابراین از چند نفر آدرس را پرسیدم سرانجام به مدرسه فیضیه رسیدم . کف مدرسه نسبت به خیابان گود بود و پله هایی رو به پایین داشت به محض ورود با جماعت بی شماری از طلبههای عمامه به سر که در حیاط مدرسه تجمع کرده بودند مواجه شدم. این صحنه من را به وحشت انداخت ولی هر روزی که سپری میشد با چهره علما و مراجع و طلبهها بیشتر مانوس میشدم. آن زمان آیتالله العظمی بروجردی، آیتالله العظمی صدر، آیتلله العظمی خوانساری، آیتالله حجت  از مراجع و علمای فعال مدرسه فیضیه بودند . سال اول ورودم به مدرسه فیضیه یک روز کاملا اتفاقی، در صحن بزرگ حرم، آقایی را دیدم با قیافهای زیبا و نورانی و جذاب و من متحیرانه این قیافه را تماشا می‏کردم با یک دنیا وقار و صلابت و ابهّت، نزدیک میشد. این گیرایی و زیبایی را در بین آقایان دیگر ندیده بودم. در آن لحظه، آشنایی با من نبود که در مورد این مرد با ابهّت از او سوالی بپرسم. چند روز بعد که از دیگران پرسیدم،  پاسخ دادند، ایشان حاج آقا روحالله هستند.

برخی از خصوصیات اخلافی و رفتاری امام (س)

امامخمینی(س) خیلی محکم و با منطق قوی درس میدادند. عصرها به کلاس درس اصول میرفتیم و یک ربع تا بیست دقیقه به اذان برمیگشتیم. طلبهای بد بیان که از دوستان و رفقای من بود به سختی میتوانست مطلبش را برساند زمانی که شروع می‏کرد به صحبت کردن امام ساکت می‏شدند و کمال دقت و توجه را می‏کردند.

یکی دیگر از خصوصیات امام(س) این بود که هرگز حاضر نمیشدند شاگردانشان به دنبالشان راه بیفتند. اگر با ایشان صحبتی داشتیم بعد از نماز که از مسجد خارج میشدیم، مطرح میکردیم. ایشان آهسته آهسته قدم برمیداشتند و پاسخ می‏دادند. وقتی که جواب میدادند از مسجد ۲۰ قدمی فاصله گرفته بودیم.

حضرت امام (س)خیلی منظم و مقرراتی بودند. معمولاً سایر مراجع به مرحله‏ای که می‏رسند فوراً برایشان مسجد درست می‏کنند و امام جماعت میشوند ولی امام(س) زیربار این حرفها نمیرفتند. خصوصیت دیگر ایشان این بود که به ندرت در مجالس عمومی (فاتحه) حاضر می‏شدند. 

نذر گوسفند جهت سلامتی امام(س)

زمانی که امام(س) به علت ناراحتی قلبی در بیمارستان بستری بود روزی آقایی که در همسایگی مسجد بود و داماد و پسرش به تازگی شهید شده بودند به مسجد آمد و گفت گوسفند نذری دارم ولی جا ندارم بکشم اجازه می‏دهید گوسفند را بیاورم و در مسجد بکشید و به عنوان نذری ایام صفر بدهید؟ به ایشان گفتم  شما نذر چه کردید؟ گفت من شنیدم امام بیمار است، نذر کردم اگر خدا به امام شفا عنایت کند یک گوسفند برای سلامتی امام می‏کشم.حالا الحمدالله امام حالش بهتر شده است. این قضیه را در جماران برای امام(س) اینگونه نقل کردم؛ بعضی افراد از روی علاقه و اشتیاقی که نسبت به شما دارند با وجود اینکه کارگر هستند و داماد و پسرشان شهید شده، این نذرها را انجام می دهند و سهم امام را میدهند. امام خمینی با دقت به صحبتهای من گوش میدادند و در حین تبسمی بر لب داشتند. به ایشان گفتم اگر اجازه بدهید چون این فرد کارگر است این سهمی که به شما اختصاص داده ، برگردانم .امام فرمودند همین کار را بکنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۰۲
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی