وصیت نامه شهدا(17)
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا، خودت شاهد و ناظر باش که من فقط به خاطر تو و به خاطر دین تو، در این راه قدم گذاشته ام و به جز این هدفى در پیش ندارم و نه براى به دست آوردن مقام یا پول یا چیزهاى دنیایى. من فقط این آرزو را دارم که هنگام شهید شدن لااقل بتوانم تعدادى از دشمنان را کشته و با گفتن الّله اکبر قدم در این راه بگذارم. شهید زین العابدین ابراهیمیان
ایزدا، چگونه توانم لب به ثنا و سپاست باز کنم، در حالى که باران نعمت و رحمتت را بر این بنده ى ضعیف و ذلیل و گناهکار فرستادى و نعمت عظماى زندگى در زیر چتر ولایت فقیه و صرف قسمت مهمى از عمر گرانبها را در حکومت اسلامى به این بندهى حقیر و مسکین ارزانى داشتى، در حالى که نتوانستم مسئولیت و حق عظیمى را که به واسطهى این موقعیت شریف بر دوشم آورده بود، به نحو شایسته ادا کنم.
الهى، چگونه این بنده ى بى حیا، در محکمه عدالت پاسخگوى اعمال و گفتارش باشد، در حالى که رهبرى بزرگ همچون امام خمینى داشته است و چگونه در صحراى محشر حاضر شوم، در حالى که در زمانى زندگى مىکردم، که عاشقان و شیفتگان و مخلصان کثیرى در راه تو و در راه دین تو و در کارزار با دشمن تو شهد شیرین، شهادت را مشتاقانه نوشیدند. من در زمانى زندگى مىکردم که مىبایستى پیام آور خون گلگون کفنان عزیزى مىبودم. یا رب، نکند که در یوم القیامه در زمره کسانى باشم که فریاد مىزنند «یالیتنى کنت تراباً» اى کاش که خاک مىبودم.
خدایا، تو خودشاهدى که من جز رضاى تو، به جبهه نیامدهام و رضاى تو آنگاه حاصل خواهد شد که توانسته باشم، مأموریتم را در کردستان با حداکثر کیفیت به انجام رسانم و اى کُرد مسلمان بدان که من با تمام ضعف جسمى و روحى اى که دارم براى مبارزه با فرهنگ از طاغوت به یادگار ماندهى تو آمادهام، نه به جنگ با تو. شهید سعید احسانى