خاطراتم (26)
بسم الله الرحمن الرحیم
هر روز صبح راهی مدرسه میشدم ظهر با تعطیل شدن مدرسه راهی خانه می شدم با چند تا از بچه های مدرسه ؛انجمن اسلامی را فعال کردیم زمزمه شورای دانش آموزی توی کلاسها و برگزاری انتخابات مطرح بود من یاد سال گذشته افتادم که:
انتخابات مطرح شده بود من و علی محمدی تلاش کردیم از کلاس های خودمان رای آوردیم اولین جلسه شورای دانشآموزان برگزار شد برخوردیم به جمع شورایی که اکثراً از طرف طرفداران منافقین و گروه های چپ بود معلم دینی ما آقای منصور اسماعیل هم فعال در جلسات شورا شرکت میکرد بعد از چند جلسه متوجه شدم آقای منصور اسماعیل به شدت از منافقین حمایت میکند آخرین جلسهای که برگزار شد در آن شورا می خواستند به بهانه های بچه گانه مدرسه را مجاب کنند تا امتحانات را عقب انداخته تا ایشان با فرصت یارگیریهای سیاسی کنند وبا فرصت بازیهای سیاسی خود را ادامه بدهند من و علی محمدی به شدت مخالفت کردیم هر چه دلیل آوردیم فایده نکرد من تهدید کردم اگر بخواهند به خواسته خودشان پافشاری کنند برنامه های مدرسه را مختل کنند تمام تلاش خودم را میکنم تا شورا را تعطیل کنم تهدید من فایده نکرد
لذا تدبیر خود را برای تعطیل کردن شورای فتنه انگیزان را طراحی کردم و اقدام را شروع کردم و بعد از جلسه با علی محمدی صحبت کردم و گفتم هر کاری که باید بکنیم بسته به همین امروز است قرار شد من و ایشان سر کلاس با دانش آموزان خودمان صحبت کنیم آنها را توجیه کنیم یک حرکت دانشآموزی برای تعطیلی شورا به پا کنیم
کلاس ما انشا فارسی داشتیم من انشایی نوشتم فتنه شورا را افشا کردم دبیر ما هم بزرگواری به نام میرداماد بود ایشان هم انگیزه لازم برای حمایت از برنامههای مدرسه را مطرح کرد نهایت کلاس که تمام شد زنگ آخر بود و بچه های کلاس ما در حال خارج شدن روی کتابها میکوبیدند و شعار میدادند شورای بیخاصیت تعطیل باید گردد بچههای کلاس علی محمدی هم همراهی کردند به یکباره تمام مدرسه یک صدا همین شعار را دادند فردای آن روز بقیه اعضای شورا معترض سراغ مدیر رفتند و جناب آقای عسگر پیگیر ماجرا شد من به ایشان گفتم قصد شورا چیست میخواهند مدرسه را تحت فشار قرار دهند تا امتحانات را به عقب بیاندازند تا فرصت اجرای برنامههای سیاسی خودشان را داشته باشند
آقای عسگر مدیر عاقل و با تجربه تصمیم خود را گرفت جلسه ای با حضور تمامی اعضا برگزار کرد آقایان ناظمی و حاج حسینی و منصورو تمام اعضای شورا حضور داشتند
من از مجید ملاعلی که قاری قرآن بود خواستم قرآن جلسه را او بخواند جلسه رابا قرآن شروع کند مجید از دانشآموزان انجمن اسلامی بود سوره منافقین را آماده کرده بودم مجید با خواندن این سوره کلید شروع جلسه را زد به محض اینکه قرائت تمام شد رحیمی از طرفداران سفت و سخت منافقین خیلی تند به انتخاب آیات اعتراض کرد مسیر جلسه را به سمتی هدایت کرد که خدا می خواست بدون اینکه رحیمی بفهمد چکار میکند
مرحوم حاج حسینی که معلم توانمند دینی مدرسه بود تا اعتراض رحیمی را شنید محکم به رحیمی گفت حالا شما اشکال به قران میگیری یا اینکه خدا افشاگری کرده عصبانی هستی صحبت ها که تمام شد مرحوم ناظمی که ناظم مدرسه بود حکم کرد شورا تعطیل است ما شورای احتیاج نداریم
منصور اسماعیل هم معلم دینی در جلسه از منافقین حمایت می کرد تهدید کرد در مقابل خواست دانشآموزان باید پاسخگو باشید
من در جواب گفتم آقای اسماعیلی بچه ها دیروز خواسته هاشون را گفتند
خلاصه شورا منحل شد تا پایان سال تحصیلی طرفداران گروه چپ هر کاری کردند تا مجدد شورا به پا کنند و موفق نشدند و بچه ها همراهی نکردند