سید مرتضی اوینی (19)
بسم الله الرحمن الرحیم
51-آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند، میکده اش کربلاست و خراباتیانش این مستانند که اینچنین بی سرو دست و پا افتاده اند. آن شراب طهور را که شنیده ای تنها تشنگان راز را می نوشانند، ساقی اش حسین است؛ حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین. شهید آوینی
52-عجبا! مردی که قلب خلقت است بر سیاره ای که قلب آسمان است ایستاده و همه عالم تکوین را با جذبه ی عشق خویش به سوی کمال می کشاند،اما با چهره ای چون چهره ی دیگران و جثه ای که بزرگتر نیست! شهید آوینی
53-در میان لشکر عمر سعد نیز بسیارند کسانی که به نماز ایستاده اند. وااسفا! چگونه باید به آنان فهماند که این نماز را سودی نیست، اکنون که تو با باطن قبله سر جنگ گرفته ای؟ چگونه باید این جماعت را از بادیه وهمِ میان ظاهر و باطن رهاند؟ امام باطن قبله است و نماز را باید به سوی قبله گزارد، آیا هیچ عاقلی پشت به قبله نماز می گزارد؟! شهید آوینی
54-ای همسفران معراج حسین چه مبارک شبی است ! تا اینجا جبرائیل را نیز در التزام رکاب داشتید، اما از این پس ... بال در سبحاتی گشوده اید که جبرائیل را نیز در آن بار نمی دهند! شهید آوینی
55-اما ای دهر! اگر رسم بر این است که صبر را جز در برابر رنج نمی بخشند و رضای او نیز در صبر است، پس این سر ما و تیغ جفای تو ... «شمربن ذی الجوشن» را بیاور و بر سینه ما بنشان تا سرمان را از قفا ببرد و زینب را نیز بدین تماشاگه راز بنشان. شهید آوینی