دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

با صیاد دلها در نهضت خاطره گویی(21)

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۴۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

، رضا ایرانمنش هنرپیشه و جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس نقل می‌کند که؛ در طول‌ دوران‌ بازیگری‌ خاطرات‌ زیادی‌دارم‌، اما اولین‌ کارم‌، یعنی‌ همان‌ «سجاده‌ آتش‌»در ذهنم‌ باقی‌ مانده‌ است‌. که البته‌ مربوط به ‌تصویربرداری‌ مجموعه‌ است‌.

زمانی‌ که‌ این‌ فیلم‌ را کار می‌کردیم‌، من‌ هر روز صبح‌ زود از خوابگاه ‌دانشجویان‌ بیرون‌ می‌آمدم‌ و با تاکسی‌ به‌ طرف ‌میدان‌ انقلاب‌ می‌رفتم‌ و در آنجا به‌ اتفاق‌ سایر دست‌اندرکاران‌ و عوامل‌، با یک‌ ماشین‌ به‌ محل ‌لوکیشن‌ می‌رفتیم‌. در یکی‌ از روزها از جلو خوابگاه‌ سوار تاکسی‌ شدم‌ تا به‌ میدان‌ انقلاب ‌بروم‌، اما مشاهده‌ کردم‌ که‌ یک‌ پاترول‌ جلوتر از من‌ ترمز کرد و سپس‌ دنده‌ عقب‌ به‌ سمت‌ من‌ آمد؛ در کمال‌ تعجب‌ مشاهده‌ کردم‌ که‌ «شهید صیادشیرازی» است‌.

از آنجا که‌ لباس‌ بسیجی‌ پوشیده ‌بودم‌ و با همان‌ لباس‌ باید در تصویربرداری‌ حضورپیدا می‌کردم‌، شهید به‌ من‌ گفت‌: «بسیجی‌ سوارشو، من‌ شما را می‌رسانم‌». ابتدا باور نمی‌کردم‌ که‌ شهید صیاد است‌، اما پس‌ از این‌ که‌ سوار شدم‌، مطمئن‌ شدم‌ که‌ او خدا بیامرز شهید صیاد شیرازی‌ است‌‌. آن‌ روز گذشت‌ و پس‌ از آن‌ هم‌ چندین‌ بار پیش‌ آمد که‌ شهید مرا جلوی‌ خوابگاه‌ دید و تا مسیری‌ رساند. البته‌ ایشان‌ متوجه‌ شده‌ بودند که‌ من‌ بسیجی‌ نبودم‌، بلکه‌ تنها هنرپیشه‌ بودم‌.

پس‌ از آن‌ هم‌ چندین‌ بار در شب‌ های‌ احیا در خدمت ‌این‌ بزرگوار بودم‌ و می‌توانم‌ بگویم‌ یکی‌ از خاطرات‌ زیبای‌ من‌ همان‌ آشنایی با شهید صیادشیرازی‌ بود که‌ هیچ‌گاه‌ نمی‌توانم‌ آن‌ را از یاد ببرم‌.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۱۰
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی