دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

خاطراتم (19)

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۳۰ ق.ظ

 بسم الله الرحمن الرحیم

به عنوان دیده بان به لشکر ۸۱ در گیلانغرب مامور بودم غذا و یخ مورد نیاز گروه دیده‌بانی برعهده ارتش بود حدود یک هفته از مأموریت ما می گذشت که یک روز ناهار ساعت چهار آمد غذا سرد شده بود یخ ها آب شده بود آن روز ساعت ۱۱ شب شام رسید دوباره همان حالت ظهر فردا و پس فردا هم اینطور شد

راننده دست هایش سیاه و روغنی بود در مقابل اعتراض دیگران می گفت ماشین من خراب شده بود این جواب مرا قانع نکرد و شام روز سوم آبگوشت بود سرد سرد شده بود برای خوردن باید گرم می شد

منتظر شدم غذا توزیع شد  سربازها در حالیکه زمزمه های اعتراضی داشتند ولی دستشان به جایی نمی رسید همان شام را گرفتند رفتند همه که رفتن رفتم سراغ راننده با هم گرم صحبت شدیم سفره دلش باز شد می گفت  وقت مرخصی من رسیده فرمانده اجازه نمی دهدبروم ۱۵ روز از وقتش گذشته خانواده چشم انتظار هستند یکنواختی این منطقه زجر آور است من هم برای انتقام این کار را می‌کنم

به راننده گفتم اگر الان ماشین تو نیاز به هول دادن باشد توقع داری سرباز بیاید یا درجه دار

گفت معلوم است درجه دار نمی‌آید

گفتم اگر الان احساس خستگی کنی پیش سربازها میروی یا به سنگر درجه‌دار

گفت میرم پیش هم خدمتی ها سربازها 

گفتم اگر الان اتفاقی برای تو بیفتد چه کسی به سرعت پیش تو می آید گفت  دوستانم بعد مابقی سربازها شاید

گفتم حالا به هر دلیلی که به تو ظلم شده تو را از مرخصی رفتن محروم کردند و تو اذیت میکشی باید همه سربازها هم اذیت شوند تو می دانی اگر ظلمی به مظلوم می‌کنی که دستش به جایی بند نیست خدا تعهد داده انتقام آن مظلوم را می گیرد الان تو دستت با آن فرمانده نمیرسد به جای اینکه به خدا بسپاری  دوستانت را  به باد ظلم خودت گرفته ای نمیترسی خدا برای انتقام حرکتی کند دودمانت را می سوزاند اینها در این بیابان جزدوستشان  کسی را کنار خود ندارند تو خود را از آنها دور می کنی مقداری از صحبتها پیشرفت راننده شروع کرد به گریه و ابراز پشیمانی کرد

فردا جبران میکنم فردای آن روز به موقع ناهار و شام را آورد با دوستانش دوستی خاص برپا کرد تغییر رفتار راننده همه را شادمان کرد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۰۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی