دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی
آخرین مطالب

خاطراتم (14)

يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۶:۵۸ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

با سه نفر از بچه های دیده‌بانی رفتیم بالای ارتفاع کانی مانگا تا رسیدیم بچه های گردان عمار با دیدن ما نسبت به آتش توپخانه نیروهای بعثی دادشان بالا بود میگفتند دیوانه وار جهنم درست میکند

ما کار را شروع کردیم چند تا گلوله رها نشده بود که  به یکباره آتش توپخانه عراق برای ما جهنم  ساختند

مهرداد نقشه را جلوی خود پهن کرد مواضع  بعثی ها را بررسی کردیم تا نقطه ضعف دشمن را پیدا کنیم نقشه را دقیق نگاه کردیم کجا ممکن است پناه گرفته باشد

 سمت راست ما یعنی جایی که یک رشته کوه تیغه ای مقابل ما بود و قبل از رسیدن به خط ما تمام می‌شد یعنی درست در موازات خط ما بود

مهرداد گفت دشمن پشت این تیغه یها مخفی شده قرارگاه هایش اینجاست کمترین اتشی تهدیدی شدید برایش میشود لذا خمپاره ۸۱ را به سمت پشت ارتفاعات تیغه ای باید روانه کرد

بعد از آماده شدن خمپاره به خدمه آن حکم کردیم وقتی گفتیم  به صورت رگباری ۲۰ گلوله را به پشت تیغ‌های شلیک کنید مهرداد آتشبار خونپاره ۱۲۰ را آماده کرد دستور آتش داد  سه تا گلوله از ما رفته بود که آتشبار عراق  دیوانه وار جواب داد مهرداد به خمپاره ۸۱ فرمان آتش داد با شلیک چند خمپاره آتش عراق ساکت شد ساعتی بعد  دو باره خمپاره ۱۲۰ را آماده کرد یم چند شلیک ۱۲۰ از طرف ما به سمت مواضع عراق

 اتشباره عراق  دیوانه وار پاسخ دادند خمپاره ۸۱ که شروع کرد آتش عراق خاموش شد بار سوم ۱۲۰ که شروع کرد مقابله نکرد تا ۴۸ ساعت  عراق آتش نداشت این 48 ساعت فرصتی شد سنگرها باز سازی شد خط  را ترمیم کردند

بعد معلوم شد قرارگاه های عراق با خمپاره 81 ما تهدید شدند مجبور شدند مقرهایشان تغییر بدهند

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۳۱
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی