دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

رضای غریب (8)

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۲۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

احمد چراغی؛ برادر کوچک‎‌تر رضا، از مراسم تشییع جنازه‌ی رضا چراغی اینگونه روایت می‌کند: 

«... پدرم اعتقاد خاصی داشت که هر وقت رضا به مرخصی می‌آمد، فردای آن روز را به نشانه‌ی شکر به درگاه خدا، روزه می‌گرفت. یک روز که رضا آمده بود، گفت: بابا باز که روزه گرفته‌ای؟ گفت: بله. برای اینکه تو سالم آمده‌ای. برای سلامتی تو نذر گرده‌ام. رضا گفت: بابا! تو آن‌قدر روزه می‌گیری که نمی‌گذاری ما به کارمان برسیم. 
نذر کن روزی که جنازه‌ی من می‌آید، روزه بگیری! بر حسب تصادف روز بیست و هفتم فروردین که جسدش را در بهشت زهرا(س) دفن کردیم، روز اوّل ماه رجب بود. هم پدر و هم مادرم روزه بودند.»ش

ه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۸
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی