فن بیان در روایتگری نور (8)
انواع روایت
۱-روایت فردی
۲-روایت جمعی
۱- روایت فردی :
امام حسین علیه السلام برای جذب و آشنا کردن مردم نسبت به تکلیفشان، گاهی به صورت فردی عمل میکرد شخصی خدمت زهیر بن قین فرستاد تا با او دیدار کند فردی و حضوری انجام داد روایت را باید طوری آماده کرد که اگر قرار شد در جمع استفاده کند و بداند چه می گوید و اگر قرار است با اشخاص به صورت چهره به چهره انجام بدهد روایت خاص داشته باشد در روایت اهتمام به کیفیت باید داشته باشد نه به کمیت در روایت هم باید به دنبال شور و شعور بود بدون شور حرکتی نیست و بدون شعور حرکت به انحراف می رود و حرکتی که با شعور باشد با قدرت پیش خواهد رفت استمرار خواهد داشت در روایت راوی باید به دو اصل و دو امر که لازم و موثر است باید توجه داشت که یک تحول درونی ایجاد اخلاص و اعتماد و اعتقاد است دو تحول بیرونی الگوپذیری و تغییر رفتاری و شگرد ها
روان باید طوری باشد که هم مخاطب هم راوی و هم خدا شهادت بدهند که روایت نقش بازی کردن نیست تدریس نیست بلکه تبلیغ است لذا راوی باید به دنبال اعتمادسازی باشد
در روایت فردی بیشتر به گفتمان و گفتگوی دو طرفه پیش میرود
در روایت جمعی هم زمان و هم مطالب بیشتر توسط راوی مدیریت میشود
در روایت فردی مخاطب یک نفر یا دو سه نفر است حال انها مد نظر است
در روایت جمعی حال جمع و موضوع تعین شده میزان است
شروط اعتماد سازی مخاطب باید باور کند
۱- راوی آشنا با جنگ است
۲- در امور آنها حساس است و تربیتی است
۳- همراه او است
4- نسبت به انقلاب و ارزش ها دلسوز است
در روایت هدف تریت است نه انتقام
در سایه اعتماد سازی راوی فرصت و قدرت ایجاد باور را به دست میآورد تا مخاطب او را باور نکند اعتماد نمیکند اعتماد نکند روایت بیفایده میشود و حتی ممکن است منفی می شود
راههای ایجاد باور در مخاطب
۱- انس گرفتن
۲- محبت کردن
۳- نزدیک شدن
۴-غیر مستقیم کار کنیم
۵-معارفه محبت آمیزی نسبت به یکدیگر داشته باشیم
۶-پرهیز از افراط و تفریط
راوی برای موفقیت در کارش به میزانی که فرصت دارد یا قادر است و یا مجاز است باید با مخاطب انس بگیرد منظور از انس گرفتن این است که مخاطب او را بشناسد احساس امنیت کند باور داشته باشد که راوی قابل اعتماد است و می تواند نیازهای او را در رابطه با دوران دفاع مقدس برآورده کند
برای این منظور راوی قبل و حین و بعد از روایت به گونهای در بیاناتش حضور پیدا کند مخاطب احساس امنیت کند
مثال : احساس امنیت ،قبل از عملیات بدر گردان های سپاه و بسیج با گردانهای ارتش ادغام شده بودند تا در حین آموزش برای عملیات فاصله بین ارتش و سپاه به حداقل ممکن برسد در همین حین خبر دادند دادند که حاج عباس کریمی فرمانده لشکر ۲۷ قرار است در جمع بچه های گردان حضور پیدا کند بچههای در جمع بچه های گردان حضور پیدا کند بچههای بسیج منتظر بودند زمان حضور رسید ماشین فرمانده لشکر وارد مقر گردان شد بچههای بسیج ماشین را حلقه کردند فرمانده را از ماشین پایین آوردند روی دوش خود گذاشتند دور مقر چرخاندند و ابراز محبت می کردند در همین حین یکی از فرماندهان گردان ادغامی ارتش در حالی که تماشا میکرد گریه میکرد از او پرسیدند چرا گریه می کنی گفت من متاثر از کار شما شدهام ما اصلا نمی توانیم این کار را بکنیم در پاسخ به این استوار ارتشی برادر بسیجی گفت فرمانده از میان ماست فاصله ای بین ما نیست او در اینجا که تیر و ترکش نیست کنار ماست در عملیات هر لحظه ممکن است در محاصره تانک قرار بگیریم و در کنار ماست و امتحان پس داده است او میگوید من رفتم بیاید نمی گوید بروید