دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی
آخرین مطالب

۸۶۸ مطلب با موضوع «زیبایی سخن» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 

از خدا بخواه آدم‌های خوش‌ذات را مقابل راهت بگذارد و تو را با آدم‌های خوش‌قلب هم‌مسیر کند که هیچ‌چیز از این مهم‌تر نیست که با انسان‌های درست و حسابی معاشرت کنی.
تو هرچقدر هم که اراده و تلاشت کافی باشد، همین‌که با آدم‌های اشتباه روبرو شوی؛ زمین می‌خوری! اما آدمِ درست تو را حتی اگر زمین خورده‌باشی بلند می‌کند و انرژی ناب حضورش تو را تا جایگاه‌های بلندتر و مقصدهای امن‌تر می‌رساند.
خدا کند در هر موقعیت و اتفاقی، با آدم‌های خوش‌ذات روبرو باشی و هرگز گذارت به آدم‌های اشتباه نیفتد.
زیباتر کردن دنیا کار سختی نیست، کافیه یه کم دلگرمی تو جیبت بذاری؛ 
یه کم عشق تو دستات داشته باشی؛ یه کم مهربونی هم تو نگاهت!یکم صداقت تو حرفات ؛یکم وجدان در درونت
فقط یکم انسان باشیم انسان گونه زندگى کنیم .همین یکم ها اگه باشه دنیا گلستان میشه..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۲:۰۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
بدون حرکت زمزم هم که باشی می گندی... اما با حرکت ، قطره هم باشی سرانجام به دریا می رسی.... و دریایی می شوی....
حتی کُفر، با حرکت به مراتب از ایمان بدون حرکت برتر است....
کفری که  در حرکت است از تو سلمان و ابوذر می سازد ، و ایمان راکد و بدون حرکت از تو زُبیر می سازد و ابن ملجم....
ایمان هم راکد باشد می گندد .
لذا هر روز در دعای عهد می خوانیم:
اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی....
-----

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۰۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلو اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:
دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار می‌شود دعوت می‌کنیم!
در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت می‌شدند، اما پس از مدتی کنجکاو می‌شدند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آن‌ها در اداره می‌شده که بوده است.
این کنجکاوی تقریباً تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد می‌شد، هیجان هم بالا رفت. همه پیش خود فکر می‌کردند این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۳۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

 عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید. 
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند. 
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود. 

کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟ 
اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟ 

جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند، از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد.
از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن. 

زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل انسانی زندگی کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۲:۴۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

زشتی و زیبایی

روزی، آدم نادانی که صورت زیبایی داشت، به « افلاطون» که مردی دانشمند بود، گفت: ” ای افلاطون، تو مرد زشتی هستی”.
افلاطون گفت: « عیبی که بود گفتی و آن را به همه نشان دادی، اما آنچه که دارم، همه هنر است، ولی تو نمی توانی آن را ببینی. هنر تو، تنها همین حرفی بود که گفتی، بقیه وجود تو سراسر عیب است و زشتی. بدان که قبل از گفتن تو، خود را در آینه دیده بودم و به زشتی صورت خودم پی برده بودم. بعد از آن سعی کردم وجودم را پر از خوبی و دانش کنم تا دو زشتی در یک جا جمع نشود. تو مردی زیبارو هستی، اما سعی کن با رفتار و کارهای زشت خود، این زیبایی رابه زشتی تبدیل نکنی”
اختیار صورت من در دست من نیست اما اختیار سیرت من در دست من است خدا حکیم است از روی حکمت نقاش صورت من است من با اطاعت نقاش صورت میتوانم بهترین نقاش سیرت باشم 
بابت شکل صورتم پاسخگو نیستم مواخذه نمیشوم بابت سیرت باید پاسخگو باشم مواخذه میشوم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۳ ، ۰۷:۰۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
از خدا پرسیدم:
خدایا چطور میتوان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد:
گذشته ات را بپذیر و سعی کن
اشتباهاتت را جبران کنی،
با اعتماد زمان حالت را بگذران،
و بدون ترس برای آینده آماده شو،
ایمان را نگه دار و ترس را به گوشه ای انداز،
شک هایت را باور نکن
و هیچ گاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۳ ، ۰۷:۲۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

لحظه های ناب

یک روز از خواب بیدار می شوی و به تو می گویند این آخرین روز زندگی توست از جایت بلند می شوی دلت به حال خودت می سوزد با خودت فکر می کنی امروز چقد می توانی بیشتر زندگی کنی بیشتر از زندگی لذت ببری !دوش می گیری ، از کمدت بهترین لباس هایت را انتخاب می کنی و می پوشی ، جلوی آینه می ایستی موهایت را شانه می کنی ، به خودت عطر می زنی و غرق فکر می شوی که امروز باید هرچه می توانی مهربان باشی ، بخشنده باشی ، بخندی و لذت ببری !
از خواب بیدارش می کنی به او می گویی در این همه سال که گذشت چقد دوستش داشتی و نگفتی ، چقد عاشقش بودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۴۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

بی ارزش ترین نوعِ افتخار، افتخار به داشتن ویژگی هایی است که خود انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد مثلِ چهره، قد، رنگ چشم، ملیت، ثروت خانوادگی و خیلی چیزهای دیگر..‌.

از چیزهایی که خودتان به دست آورده اید حرف بزنید مثل انسانیت، شعور، مهربانی، گذشت، صداقت و ... 

آدمی را آدمیت لازم است 
عود را گر بو نباشد هیزم است...
-----

 

انسانهای ناپخته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۰۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
گاهی،
برای رهاشدن از زخم های زندگی باید بخشید و گذشت  بگذر تا دلت بزرگ شود ....
میدانم که بخشیدن کسانی که از آنها زخم خورده ایم، سخت ترین کار دنیاست....
ولی،تا زمانی که هر صبح چشمان خود را با کینه بازکنیم.
 و آدمهای، خاطرات تلخ را زنده نگه داریم و در ذهن خود هر روز محاکمه شان کنیم در واقع ما مرتب زخم را تازه میکنیم و مانع خوب شدن ان میشویم اگر کار تکرار شود ممکن است زخم عفونت کند خونریزی کند لباسهایت را نجس کند کندن روی زخم دردی را وارد میکند یاد اور لحظه زخمی شدن میاندازد پس زخم را تازه نکنیم در نتیجه 
رنگ آرامش را نخواهیم دید !!
گاه،چشم ها را، باید بست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۳۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
اغلب مردم فاقد وجدان فکری هستند. برای قضاوت و بیان نظراتشان وجدانشان را زیر پا میگذارند بسیاری از اوقات فکر کرده‌ام که اگر دارای این وجدان باشیم، حتی در داخل شلوغ‌ترین شهرها خود را تنها و میان بیابان حس می‌کنیم.غربت و تنهایی در بین کسانی که در داشتن وجدان فقیر هستند

اری .....
خواستند او را بفروشند که برده شود، پادشاه شد
کامتان شیرین با ذکر اهدایی 
خواستند محبتش از دل پدر خارج شود، محبتش بیشتر شد

از نقشه های بشر نباید دلهره داشت،
چرا که اراده ی خداوند بالاتر از هر اراده ای است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۳ ، ۱۸:۱۴
داود احمدپور